ساعت و تاريخ

پرچم ایرانفارسی | Arabic | English دوازدهمین امام

۵۵ مطلب با نشانه «مطالب ستون» ثبت شده است

چگونه دولت ها و قدرتها در برابر امام زمان سر فرو  می آورند؟

این سؤال، سر آمد سؤالاتی است که درباره ظهور امام زمان علیه السلام مطرح است.
بیشتر مردم می پرسند: چگونه حکومت ها در مقابل امام زمان علیه السلام، سر تسلیم فرود می آورند؟ چگونه امام زمان علیه السلام بر این دولت ها و حکومت ها پیروز می گردد؟ موضع حکومت ها و دولت های بزرگ راجع به امام زمان علیه السلام چه خواهد بود؟
این موضوع بسیار حساسی است و جواب آن، احتیاج به شرح و توضیح دارد که ما، آن را بیان می کنیم:
حکومت ها، همیشه از تک، تک افراد جامعه تشکیل می شود تا هیئت حاکمه شکل گیرد و طبیعی است که هر یک از این افراد، امور و وقایع اطراف خود را به گونه ای می فهمند و درک می کنند.
حکومت ها به سلاح ها و مهمات تکیه دارند و این سلاح ها در دست ارتش هر کشور از درجه دار کوچک تا فرماندهان است؛ حکومت ها نیز به نیروهای مسلح خود همچون پلیس، نیروی انتظامی و ارتش مردمی تکیه دارند. و اینها چیزهایی هستند که حکومت ها به آنها تکیه می کنند و به وسیله آنها قدرتمند می شوند و با دشمنان می جنگند؛
پس هنگامی که این وسایل فرمانبردار و تحت امر حکومت ها نباشند، آن وقت این حکومت ها چه می کنند؟
وقتی که این وسایل با هیئت حاکم هر کشوری، همفکر و هم عقیده نباشند چه خواهد شد؟
حکومت ها بیشتر از اینکه از ارتش دشمن بترسند از ارتش خود می ترسند؛ چون با ارتش کشور خود، ممکن است بر ارتش کشورهای دیگر پیروز شوند؛ ولی اگر همگی یا بیشتر ارتش کشورِ خود، شورش کنند، چگونه می توان در مقابل آنها ایستاد؟
حکومت ها، هیچ وسیله ای برای مقابله با نیروهای مسلح خودی - که شورش کرده اند - ندارند.
بله، تنها راه مقابله با چنین نیروی مسلحی، یاری خواستن از عموم مردم است و اگر مردم نیز به نیروهای مسلح بپیوندند و ضد حکومت یکصدا شوند، حرکت حکومت، محکوم به شکست است.
در گذشته احادیثی از پیامبرصلی الله علیه وآله بیان کردیم که مهدی علیه السلام با شمشیر قیام می کند؛ این جمله، وسیله ای شده تا برخی، آن را به استهزا بگیرند و بگویند: شمشیر در مقابل سلاح های مرگبار و کشنده امروزی چه کاری انجام می دهد؟
سلاح های مرگباری همچون انواع بمب ها، موشک های دوربُرد، تانک ها، مسلسل ها، هواپیماها و دیگر ادوات جنگی دریایی، زمینی و هوایی.
برای جواب به این سئوال، باید مقدمه ای مفید و ضروری را بیاوریم:
این مطلب ثابت شده، که خداوند، عیسی علیه السلام را به آسمان ها برده است، چرا که آیه ذیل، اعتقاد به کشته شدن مسیح علیه السلام را رد می کند:
«وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ، مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِیناً* بَل رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ» «گفتند: ما، مسیح، پسر مریم و پیامبر خدا را کشتیم. در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند؛ بلکه برای آنها مشتبه ناک شد و کسانی که درباره او اختلاف داشتند در تردید بودند و به آن یقین نداشتند و فقط از گمان، پیروی می کردند. آنها، یقیناً مسیح علیه السلام را نکشتند؛ بلکه خداوند او را بالا برد.»
احادیث راجع به صعود عیسی بن مریم علیه السلام به آسمان زیاد است؛ او در آسمان، زنده است، زندگی می کند و بیش از هزار و نهصد سال از صعود او به آسمان می گذرد.
این احادیث به این مطلب تصریح می کنند که عیسی بن مریم علیه السلام، هنگام ظهور امام زمان علیه السلام از آسمان به زمین نزول خواهد کرد و در نماز به او اقتدا می کند و پشت سرش نماز می خواند.
پس این حکمت کامل و تدبیر بزرگ الهی را بنگر، آن جا که عیسی بن مریم علیه السلام به آسمان می رود و برای چنین روز و هدف بزرگی، ذخیره می شود.
سؤالی در این جا مطرح می شود این است که: فایده و حکمت نزول عیسی بن مریم علیه السلام به زمین، هنگام ظهور امام زمان علیه السلام چیست؟ چه رابطه ای بین نزول او از آسمان و ظهور امام زمان علیه السلام وجود دارد؟
چه مناسبتی بین این دو حادثه وجود دارد؟
همگی یا بیشتر رؤسا و مردم دولت های اروپایی، آفریقایی و آمریکایی مسیحی هستند.
عقیده مسیحیان درباره عیسی بن مریم علیه السلام، مشهور و معروف است که در قرآن یاد شده است؛ خداوند متعال می فرماید: «وَقَالَتِ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ» «و نصاری گفتند: مسیح، پسر خداست.»
«وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَاعِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلهَیْنِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ» «زمانی که خدا فرمود: ای عیسی بن مریم! آیا تو به مردم گفتی که مرا و مادرم را جز خدا به خدایی گیرند. گفت: منزهی تو، مرا نسزد که چنین سخن نابحقی بگویم، اگر آن را گفته بودم، تو آن را می دانستی که تو از باطن من آگاهی و من از سرّ تو آگاه نیستم؛ همانا تویی که به همه اسرار غیب جهانیان (کاملاً) آگاهی.»
خداوند عزوجل فرمود:«لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ» «به تحقیق کسانی که گفتند: خدا، همان مسیح بن مریم است، کافر شدند.»
در زمان ما، کتاب های گمراه کننده ای را می یابیم که مبشران مسیحی، آنها را پخش می کنند که این دروغ ها را تصریح می کنند مثل این سخنشان: عیسی پروردگار است. او خدای نجات دهنده است. و امثال این کلمات کفرآمیز، خداوند از آنچه اینها می گویند، برتر و والاتر است.
پس زمانی که مسیحیان بشنوند، عیسی بن مریم علیه السلام از آسمان نزول کرده، به امام زمان علیه السلام اقتدا نموده است، آیا در عالم، حکومت یا مردم مسیحی ای پیدا می شوند که با امام زمان علیه السلام بجنگند؟
هرگز! بلکه می بینید که مسیحیان، زیر پرچم امام زمان علیه السلام داخل می شوند و به دین اسلام گردن می نهند.
در ادامه، بعضی از احادیثی که به این موضوع اشاره دارند را بیان می کنیم:
امام باقرعلیه السلام فرمود: «فاذا اجتمع عنده عشره آلاف رجل، فلا یبقی یهودی و لا نصرانی الّا آمن به و صدّقه.»
«پس زمانی که هزاران مرد، نزد او جمع شوند، یهودی و نصرانی به او ایمان آورده، او را تصدیق می کنند.»
این روایت به صورت دیگری هم آمده است و آن، این می باشد: «فاذا اجتمع عنده العقد - عشره آلاف رجل فلا یبقی یهودی و لا نصرانی و لا احد ممّن یعبد غیر اللَّه تعالی الّا آمن به و صدّقه و تکون المّله واحده؛ مله الاسلام و کل ما کان فی الارض - من معبود سوی اللَّه تعالی - تنزل علیه نار من السماء فتحرقه.»
«پس هنگامی که نزد او، ده هزار مرد جمع شوند، یهودیان، مسیحیان و کسانی که غیر خدای متعال را می پرستند به او ایمان می آورند و او را تصدیق می کنند و همه، ملت واحدی می شوند؛ ملت اسلام و هر چیزی که بر روی زمین، غیر از خدای متعال را می پرستد، آتشی از آسمان فرود آمده، آن را در آتش می کشد.»
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «اذا بعث السفیانی الی المهدی جیشاً فخسف به بالبیداء و بلغ ذلک اهل الشام قالوا لخلیفتهم: قد خرج المهدی فبایعه و ادخل فی طاعته و الّا قتلناک، فیرسل الیه بالبیعه.
و یسیر المهدی حتی ینزل بیت المقدس و تنقل الیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و اهل الحرب و الروم و غیرهم فی طاعته، من غیر قتال، حتی تبنی المساجد بالقسطنطنیه و ما دونها.»
«هنگامی که سفیانی، لشکری را به سوی امام زمان علیه السلام بفرستد و در زمین بیداء فرو بروند و خبر به اهل شام برسد؛ آنها به خلیفه شان می گویند: مهدی علیه السلام قیام کرده، پس با او بیعت کن و فرمانبردارش باش و الا تو را می کشیم. سپس او گروهی را برای بیعت با مهدی علیه السلام می فرستد؛ آن حضرت علیه السلام همه جا را فتح می کند تا به بیت المقدس می رسد و عرب، عجم، اهل حرب، روم و دیگران، بدون هیچ جنگی، تسلیم او می شوند و مساجد در قسطنطنیه و سرزمین های دیگر ساخته می شوند.»
بنابراین انواع اسلحه ها در برابر ایشان، کاربردی نخواهد داشت؛ زیرا احتیاج به استفاده از آنها نمی شود.
یهودیان، دور امام زمان علیه السلام جمع می شوند؛ امام علیه السلام الواح توراتی - که در بعضی از کوه ها دفن شده - را بیرون می آورد و یهودیان اوصاف و نشانه های مهدی علیه السلام را در آن می بینند؛ پس هیچ یهودی باقی نمی ماند، مگر اینکه مسلمان می شود. امام باقرعلیه السلام فرمود: «و انّما سمّی «المهدی» لانّه یهدی إلی امر خفی و یستخرج التوراه و الانجیل من الارض یقال لها انطاکیه.»
«او «مهدی»علیه السلام نامیده شد برای اینکه به امر نهان، هدایت می شود و تورات و انجیل را از زمینی که به آن انطاکیه گفته می شود، بیرون می آورد.»

منبع:کتاب از تولد تا بعد از ظهور نوشته محمد کاظم قزوینی ص423-418

سه گروه مدّعی مهدویّت – گروه دوم
گروه دوم
اینان کسانی بودند که به انگیزه های فریبکارانه و جاه طلبانه ادّعای مهدویّت نمودند و برای جلب عواطف و احساسات , تخسیر دلها و قلبها و بدست آوردن قدرت و عظمت به دورغ و دجّالگری , خود را مهدی نجات بخش معّرفی کردند.
این گروه بسیارند, از جمله آنان «مهدی عبّاسی » است, پدرش منصور دوانیقی ادّعا کرد که پسرش مهدی عبّاسی , همان مهدی موعود است, با اینکه این عنصر فریبکار پیش از این ادعّا , به محمد بن عبدّالله محض, بعنوان مهدی نجات بخش دست بیعت فشرده بود و او را مهدی نجات بخش می دانست.
راستی که رسواییهای فرصت طلبان و دنیا پرستان و فریب کاران را تماشا کن و بنگر که آنان چگونه با عقاید و اندیشه های و مفاهیم مقدّس , بر اساس هوای دل خویش و طبق شرایط و اوضاع , بازی می کردند!! و هر چند گاهی یکی از آنان طبق هواها , کششها و تمایلات خویش با دستاویز ساختن این اصل عقیدتی و دینی , ظهور می کرد وبه دروغ خود را مهدی نجات بخش عنوان می ساخت.
شگفتا! از بی حیایی این گروه وگزافه گویی اینان که چگونه آشکارا در برابر خدا و خلق به این دروغ رسوا و  فصاحت بار, دست می یازدیدند با اینکه خود به خوبی می دانستند که ادّعایشان دروغی رسول بیش نیست,چرا که امام مهدی علیه السلام را که پیامیر صلّی الله علیه و آله وسلّم  وامامان اهل بیت علیه السلام نوید آمدنش را دادند , دارای صفات ویژه و نشانه ها وعلائم خاصّ و ویژگیهای مشخّص ومعیّن و معلومی است که هیچ دجّال و دروغ پردازی نمی تواند آن روایات و آن ویژگیها را بر خود منطبق سازد و خود را بجای آن امام راستین جا بزند.
 مشهورترین ویژگیهای آن حضرت این است که : او در نقش اصلاحگری بی نظیر است که زمین را سرشار از عدل و داد می کند آن هم پس از آنکه از ظلم و بیداد لبریز گردد.
اینک باید پرسید که: آیا این دروغ پردازان توانستند چیزی از ستم و بیداد جهانی را که جامعه ها و تمدّن و کران تا کران گیتی را فرا گرفته است , از میان بردارند؟»
و عجیبتر از این فریبکاران , آن ابلهانی بودند که ادّعای پوچ و دروغین اینان را باورنمی نمودند و به آنان و بافته های خرافیشان دل بستند با اینکه می دیدند که روایات رسیده از پیامبر وامامان نور علیه السلام در این مورد, براین فریبکاران هرگز تطبیق نمی کند.
این بلاهت و آفت پذیری برخی, هر دلیلی داشته باشد, یک دلیل آن فقدان اندیشه و عقیدۀ صحیح و فقر فرهنگی و دینی است که این آفت پذیران بدان گرفتار بوده و از آن رنج می برند وبه همین دلیل هم  با هر صدایی هماوا می شوند وبا هر بادی به راه می افتند.
منبع:کتاب امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نوشته آیت الله فقید سید محمد کاظم قزوینی ص572-571


آیا امام زمان در آینده متولد خواهد شد؟

انسان کامل مظهر فیض کامل خداست و تمام موجودات دیگر از فرشته تا جن و بشر و سایر موجودات به واسطه وجود او از انوار الهی فیض می‌برند؛ امروز در سراسر جهان هستی انسان کاملی جز وجود مبارک بقیه الله الاعظم مهدی موجود منتظر نیست.
اصل مهدویت اصلی ثابت در میان شیعیان و اکثر اهل تسنن است، اما محل اختلاف و آماج شبهات مهدوی وجود آن موجود شریف در زمان حال است. به تعبیر دیگر آیا امام دوازدهم متولد شده و هم اکنون وجود دارد؟ و یا در آینده به دنیا می آید؟ شیعه با ادله نقلی و عقلی پاسخ می دهد که باید امام دوازدهم وجود داشته باشد.
مهدی موعود موجود
بر اساس فرموده حضرت ختمی مرتبت نبوت و گفتار اهل بیت عصمت و طهارت، عدد امامان معصوم و جانشینان راستین رسول اعظم خدا دوازده نفر است،[1]
انسان کامل مجرای فیض خالقیت است و همواره به مردم توجه دارد و همگان از هدایت ها و رهنمود های باطنی حضرتش بهره می برند
و اسامی آن ذوات مقدس و تمام ویژگی‌های هویت آنان ترسیم و تقریر گردیده است و از مطالعه تاریخ و سیره به دست می آید که یازده نفر از امامان به دنیا آمده و امامت کرده و با شمشیر یا زهر به شهادت رسیده‌اند؛ و بر پایه حکم مسلم عقل و نقل هرگز جامعه انسانی بی امام معصوم نخواهد بود و زمین هرگز از حجت ذی عصمت خالی نیست.
نتیجه قطعی این مبادی سه گانه این است که امام معصوم دوازدهم متولد شده و اکنون زنده است و هر زمانی که خدا بخواهد ظهور خواهد کرد.[2]
 
امام عصر به عنوان انسان کامل باید حضور داشته باشد
مقام شریف و والای انسان کامل را می توان با تأمل در جریان تعلیم اسما باز شناخت: «و علم ءادم الاسماء کلها»[3]. انسان کامل همانطور که بر اساس « یعلمهم الکتاب و الحکمه» [4] در نشئه طبیعت معلم جامعه است، در جمع فرشتگان نیز مسئولیت« یا آدم انبئهم باسمائهم» را بر عهده دارد و فرشتگان مدبر امور رهنمود های خود را از انسان کامل و ولی موجود هر زمان می گیرند.
این مقام شامخ مجرای فیض خالقیت است و همواره به مردم توجه دارد و همگان از هدایت ها و رهنمودهای باطنی حضرتش بهره می‌برند و دعای مستجابش نیازهای مردم را بر می آورد.[5]
هماره انسان کاملی از میان خود انسان ها و همنوع آنان وجود دارد که ولی الله مطلق و واسطه فیض میان خلق و خالق است و این ولی اعظم الهی، انسانی حی و حاضر است

انسان کامل مظهر فیض کامل خداست و تمام موجودات دیگر از فرشته تا جن و بشر و سایر موجودات به واسطه وجود او از انوار الهی فیض می‌برند: ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء.[6]
امروز در سراسر جهان هستی انسان کاملی جز وجود مبارک بقیه الله الاعظم مهدی موجود منتظر نیست. او معلم فرشتگان و آدمیان، دارای مقام عصمت مطلق و «خلیفه الله الاعظم» است.[7]
 هانری کربن؛ تنها شیعه مکتبی حیاتبخش است
در میان تمام مذاهب اسلامی، اعتقاد به مهدی موجود موعود، ویژه شیعیان اهل بیت است و همین باور عمیق سبب پویایی و پایایی حیات شیعه است.

علامه سید محمد حسین طباطبایی از پروفوسور هانری کربن نقل می فرمود «هنگامی که در دانشگاه سربن فرانسه کنفرانسی را در زمینه ادیان معرفی می کردم، گفتم در میان تمام ادیان و مذاهب ملل جهان تنها شیعه است که مکتبی حیاتبخش و قابل عرضه دارد. آنان معتقدند که رابطه انسان با خدا هرگز قطع نمی گردد و هماره انسان کاملی از میان خود انسان ها و همنوع آنان وجود دارد که ولی الله مطلق و واسطه فیض میان خلق و خالق است و این ولی اعظم الهی، انسانی حی و حاضر است» که جهان به انتظار ظهور آن دادگستر مطلق است و این مطلب برای مخاطبان بسیار مهم و شایان توجه بود.[8]

پی نوشت ها:
[1] کافی، ج 1، ص 529
[2]کتاب امام مهدی موجود موعود، تالیف آیت الله جوادی آملی، ص 103
[3] بقره، 31
[4] بقره، 129
[5] کتاب امام مهدی موجود موعود، ص 110 و 111
[6] مفاتیح الجنان، دعای «عدیله»
[7] کتاب امام مهدی موجود موعود، ص 117
[8] همان ، ص 106
________________________________________
 مبنع:سایت تبیان

دروغگویان پیش از دجّال

 چند دروغگو پیش از ظهور دجّال ظهور خواهند کرد؟
 از فضل بن دکین روایت شده است که:
ثعلبة بن عباد عبدی از اهالی «بصره» به ما خبر داد که او روزی خطبه ای از سمرة بن جندب را شنید و در خطبه اش حدیثی از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر کرد که فرموده است:
«وَاللهِ لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی یَخرُجَ ثَلَاثُونَ کَذَّابًا آخِرُهُمُ الأعوَرُ الدَّجَّالُ، مَمسُوحُ العَینِ الیُسرَی کَأنَّهَا عَینُ أبِی تِحیِی أو یَحیَی؛ لِشَیخٍ مِنَ الأنصَارِ، وَ إِنَّهُ مَتَی یَخرُجُ فَإِنَّهُ یَزعُمُ أنَّهُ اللهُ، فَمَن آمَنَ بِهِ وَ صَدَّقَهُ وَ اتَّبَعَهُ فَلَیسَ یَنفَعُهُ صَالحٌ مِن عَمَلٍ لَهُ سَلَفَ، وَ مَن کَفَرَ بِهِ وَ کَذَّبَهُ فَلیسَ یُعَاقَبُ بِشَیءٍ مِن عَمَلِهِ سَلَفَ، وَ إِنَّهُ سَیَظهَرُ عَلی الارضِ کُلِّهَا إِلَّا الحَرَمَ و بیت المقدسِ، وَ إِنَّهُ یَحصُرُ المومنینَ فی بیتِ المقدسِ»، قالَ:
فَیَهزِمُهُ اللهُ وَ جُنُودَهُ حَتَّی إِنَّ جِذمَ الحَائِطِ وَ أصلَ الشَّجَرَةِ یُنَادِی: یَا مُؤمِنُ، هَذَا کَافِرٌ یَستَتِرُ بِی، تَعَالَ اقتُلهُ، قالَ:
«وَ لَن یَکُونَ ذَاکَ کَذَاکَ حَتَّی تَرَونَ أمُورًا یَنفَاجُّ شَأنُهَا فِی أنفُسِکُم، تَسَاءَلُونَ بَینَکُم: هَل کَانَ نبیُّکُم ذَکَرَ لَکُم مِنهَا ذِکرًا، وَ حَتَّی تَزُولَ جِبَالٌ، عَن مَرَاتِبِهَا، ثُمَّ عَلَی إِثرِ ذَلِکَ القَبضُ وَ أشَارَ بِیَدِهِ، قال: ثُمَّ شَهِدَت لَهُ خُطبَةٌ أخرَی، قَالَ: فَذَکَرَ هذا الحدیثَ مَا قَدَّمَ کَلِمَةً وَ لَا أخَّرَهَا؛ (1)
به خدا قسم قیامت بر پا نمی شود تا اینکه سی دروغگو خروج کنند که آخرینشان دجّال یک چشم است که چشم چپش از بین رفته است؛ همانند چشم ابوتحی یا حیی، پیرمردی از انصار. هنگامی که خروج می کند، می پندارد او خدا است. پس هر که به او ایمان آورد، تصدیقش کند و از او پیروی کند، اعمال نیک گذشته اش به او سودی نمی رساند و هر که به او کفر ورزد و تکذیبش کند، پس عقابی برای او نسبت به عمل گذشته اش نیست و همانا او بر تمام زمین به جز حرم (مکّه) و بیت المقدّس تسلّط می یابد و همانا او مؤمنان را در بیت المقدس محاصره می کند.»
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«پس خدا او و سپاهش را شکست می دهد تا جایی که پی و اساس دیوار و ریشه ی درخت ندا سر می دهند: ای مؤمن! این کافر است که در اینجا پنهان شده، بیا او را بکش.»
و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دستشان اشاره کردند. [سپس] فرمودند: «و این امر نمی شود تا اینکه اموری را می بینی که شگفتی در ذات شما ایجاد کند. در میان خود سؤال می کنید: آیا پیامبر شما از این یادی کرده است؟ تا اینکه کوه ها از جایگاهشان حرکت می کنند. سپس در اثر آن قبض پی می آید» و آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با دستش اشاره کرد.
راوی می گوید: سپس خطبه ای دیگر از او شنیدم که این حدیث را ذکر کرد و یک کلمه پس و پیش نکرد.
همچنین عمران بن حصین به نقل از مسلم روایت کرده است:
شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند:
«مَا بَینَ خَلقِ آدَمَ إِلَی قِیَامِ السّاعَةِ أمرَ أکبَرُ مِن الدّجَالِ؛ (2)
میان خلقت آدم تا زمان بر پایی قیامت امری عظیم تر از دجّال نیست».
همچنین جریر بن عبدالحمید از لیث بن ابی سلیم از بشر از انس بن مالک نقل می کند:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«یَکُونُ قَبلَ خُرُوجِ الدّجّالِ نَیِّفٌ عَلَی سَبعِینَ دَجّالاً؛ (3)
قبل از خروج دجّال، هفتاد و اندی دجّال هستند.»
پی‌نوشت‌ها:

1. مسند احمد، ج 5، ص 16؛ سنایی، احمد، السنن الکبری ، بیهقی، ج 3، ص 339؛ صحیح ابن خزیمه، ج 2، ص 327؛ المعجم الکبیر، ج 7، ص 190.
2. ریاض الصالحین، ص 704؛ الفتن مسلم، ش 2946.
3. نووه، محیّ الدّین، الفتن، ص 317.
منبع مقاله :
کامل، حیدر؛ (1391)، دجال آخرالزمان، تهران: موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)، چاپ اول

منبع:سایت تبیان

مسکن

وقتی پدرمان آدم از بهشت به زمین هبوط نمود, سرپناهی ساخت تا محل آرامش او و خانواده اش باشد و این گونه شد که فرزندان او درجای جای زمین, مسکن ساختند تا در آن آرام گیرند و برای روزی دیگر تجدید قوا کنند. اگرچه بعد ها کسانی این نیاز را با ساختن قصرها و کاخ ها به عامل تفاخر و اشرافیت تبدیل نمودند, اما مسکن به عنوان یک نیاز انسان , از موضوعیت نیفتاد تا علاوه بر سرپناه , گرما بخش خانواده , محل تامل و اندیشه و عبادت و تربیت فرزندان و دید و بازدید و انتقال تجربه به نسل بعد باشد.وقتی هم که در معاد دوباره به بهشت برویم از مسکن بی نیاز نیستیم و مسکن های زیبا و پاک در انتظار ماست و این یک رستگاری بزرگ است (و مساکن طیبه فی جنات عدن ذلک الفوز العظیم)
سکونت ما در مسکنی که اینجا بنا می کنیم جاودانه نخواهد بود و باید روزی آن را رها کنیم و برویم و دیگران در آن ساکن خواهند شد.این است که دلبستگی به  مسکن نباید داشت تا روزدل کندن سخت نباشدو قصر هم که داشته باشیم با ما نخواهد ماند و به دیگران خواهد رسید. چنان که امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه در مساکن ظالمان ساکن شدید فرمودآیه در مورد قائم عجّل الله تعالی فرجه الشریف و یاران اوست که مساکن ظالمان را به ارث خواهند برد...
مسکن و خانه پدری امام عصر اروحنا فداه, در شهر سامرا بوده و هنوز هم به این خانه تعلّق خاطر داشه و گاهگاهی آنجا تشریف می برند. اما در طول غیبت به  ویژه غیبت کبری جای ثابتی نداشته و هجرت و جهانگردی از جهات شباهت آن حضرت به عیسی علیه السلام که در روایات آمده است. از مدینه و ذی طوی(یک فرسخی مکه و در منطقه حرم) و منطقه ی های کوهستانی که دور از مکان ظالمان باشد نیز به عنوان مسکن ایشان نام برده شده است چنان که خودشان در توقیعی فرمودند: ما بر اساس فرمان خداوند و صلاح واقعی خودو شیعیان مومن و خویش تا زمانی که حکومت دنیا در اختیار ستمگران است در نقطه ای دور و پنهان از دیده ها به سر می بریم... اما ادعای سکونت ایشان در مکان های تخیلی وا فسانه ای مثل جابلقا و جابلسا و جزیره خضراء و مثلث برمودا, باطل است.
از کوفه به عنوان مرکز حاکمیت پس ازظهور ,  و ازمسجد سهله(که محل عبادت هزار پیامبر بوده) به عنوان منزل آن حضرت نام بردده شده است. اگر چه این بیان به معنای آن نیست که حضرتش در مکان های دیگر پایگاه و مسکن اختیار نکنند. او خلیفه خدا در سراسر زمین است و هر جا اراده فرماید, منزل و مأوای اوست. اگر مایلیم حضرت به مسکن ما نیز تشریف بیاورند . باید اندیشه کنیم و منزل را پاک و آراسته نماییم تا چیزی که موجب کراهتشان باشد در منزل نباشد چنان که حضرتش یک هفته میهمان حسن عراقی بودند و منزل او را به قدوم شریفشان مزّین فرمودند...

منبع:کتاب اندیشه مهدوی نوشته عبد الحسین فخاری, ص87-86

سوء استفاده از علاقه مردم به امام زمان ( عج الله تعالی فرجه) ؛ فرقه های انحرافی

با وجود تلاش گسترده امامان معصوم ( علیه السلام) و اصحاب و شاگردان ایشان، در همان دوره حضور امامان، فرقه هایی گمراه پدید آمدند و در مسیر عقیده امامت شیعه، انحراف های بزرگی ایجاد کردند. چنان که جریان های منحرف به اسم مهدویت در گوشه و کنار سرزمین های اسلامی سر بر آورده، عده ای را گرد خود جمع کردند. شکل گیری فرقه های انحرافی، پیامدهای بسیار ناگواری برای اسلام و مسلمانان داشته است؛ از سویی سبب سست شدن عقاید مردم به ویژه عقیده ی مهدویت و انتظار، و به دنبال آن، ظهور ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری در جامعه اسلامی گردیده، و از سوی دیگر، سبب آشوب ها و جنگ های مذهبی در میان مسلمین شده است. همچنین وحدت و یکپارچگی امت اسلام را به خطر انداخته و در نهایت، زمینه را برای سلطه دشمنان اسلام بر کشورهای اسلامی فراهم ساخته است.

ادیان الهی و به ویژه دین مبین اسلام، پیوسته مورد دشمنی بدخواهان قرار گرفته و این دشمنی ها به گونه های مختلف بروز یافته است. یکی از مهم ترین آن ها راه اندازی فرقه های انحرافی است. بانیان مذاهب گمراه کننده کوشیده اند که راه انحرافی و باطل خود را مذهبی الهی و آسمانی معرفی کنند که همانند اسلام دارای اصول و فروع و نظام اجتماعی و تکالیف شرعی است، تا بدین وسیله، اهل ایمان را به دام بی دینی و بی ایمان بیفکنند و به اسم خدا و آخمرت و کتاب آسمانی، مردم را از مسیر سعادت به گرداب هلاکت منحرف کنند.

به دلیل اهمیت شناخت فرقه های انحرافی و مقابله با آسیب های آن ها لازم است زوایای گوناگون این موضوع را بررسی کنیم.

مفهوم شناسی فرق انحرافی و ضرورت شناخت آن ها

«فرق» جمع «فرقه» به معنای گروهی از مردم است و در اینجا به معنای گروه جدا شده از جمع امت است. (۱) و مقصود ما فرقه های منحرفی هستند که در موضوع مهدویت از امت اسلام جدا شده و دیگران را نیز به راه منحرف خود فرا می خوانند.
بدون شک از وظایف مهم عالمان و اندیشوران، مرزبانی عقاید مسلمین و به ویژه شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت (علیه السلام) است؛ بدین سبب لازم است فرقه های انحرافی و انحرافات آن ها به مردم و به ویژه نسل جوان معرفی شود و ماهیت واقعی و روند شکل گیری و رفتار فریبکارانه آن ها معلوم شده و دیدگاه های باطل آن ها نقد گردد.
این شناخت، دو فایده ی مهم را در پی خواهد داشت؛
– ماهیت باطل و بی اساس فرقه های انحرافی را نشان خواهد داد؛
– راه های درست مقابله با فرقه های انحرافی و رشد آن ها را در جامعه، معرفی خواهد کرد.

علل پیدایش و رشد فرقه های انحرافی

از مهم ترین ابعاد بحث فرقه های انحرافی، بررسی عواملی است که سبب ایجاد آن ها شده و نیز زمینه ها و بسترهایی است که این راه های انحرافی را به عنوان یک مذهب و دین در جامعه گسترش داده است.
خاستگاه اصلی فرقه های انحرافی در موارد زیر خلاصه می شود:

۱٫ جهل و نادانی

نادانی، ریشه بسیاری از گمراهی ها و انحرافات است؛ چنانکه علم و دانایی، اصل و اساس هدایت و نجات است. امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید:
العلم أصلُ کل خیرٍ و الجَهل کلِّ شر؛ (۲)
علم و دانایی، ریشه هر خیر، و جهل و نادانی، ریشه هر بدی است.
در موضوع فرقه های انحرافی، جهل و نادانی هم در تأسیس فرقه و تشکیل هسته اولیه آن بیشترین تاثیر را دارد و هم در گرایش مردم به مذهب انحرافی و تقویت و توسعه ی آن.
بانیان و مروجان فرقه های انحرافی در بستر جهل و ناآگاهی مردم از ابزارهای زیر استفاده می کنند:

الف. برداشت نادرست از آیات و روایات

مدعیان دروغین حتی در لباس عالم دین و مروج شریعت، از ساده لوحی و نادانی عوام استفاده کرده، با برداشت های نادرست از آیات قرآن و روایات، مذهب باطل خود را جریانی الهی و دین مدار نشان می دهند. آنان به اسم شریعت، خداپرستی و آخرت جویی و به نام مهدویت، مردم را به سوی خود دعوت می کنند؛ چنانکه بهائیت با استناد به قرآن! خاتمیت پیامبر اسلام (ص) را نفی نموده، نبوت «بهاء» را مطرح می کند!

ب. سوء استفاده از علاقه مردم به امام زمان (علیه السلام)

در بستر جهل و نادانی، مدعیان مهدویت از ابزار عشق و علاقه مردم به مهدی موعود نیز بهره گیری می کنند. محبت فراوان شیعیان به امام زمان (عج) و اشتیاق آن ها به ظهور آن حضرت، آن گاه که با عدم اطلاع و ناآگاهی از موضوع مهدویت و انتظار همراه می شود، زمینه ای مناسب برای گرایش آنان به مدعیان بابیت و مهدویت می گردد و آن ها را در تشخیص مصداق درست مهدی و نائبان او دچار خطا می کند.
یکی از عالمان معاصر در تحلیل گرایش مردم به فرقه های انحرافی می نویسد:
بابیان فداکار و جان فشان اولیه که در قیام های خونین زمان باب شرکت داشتند و خود را به آب و آتش می زدند، بابی و بهایی – به معنای رایج آن نبودند!! بلکه شیعیانی ساده لوح و ره گم کرده بودند که در تشخیص مصداق به خطا رفته و به عشق هواداری از صاحب الزمان (علیه السلام) و قائم موعود، اسیر مشتی بازیگران سیاسی شده بودند. (۳)
به همین دلیل است که عده ای از مریدان علی محمد باب – مؤسس فرقه گمراه بابیت – که حتی در جنگ ها و شورش ها به طرفداری از او قیام کرده بودند پس از اطلاع از ادعای مهدویت و نبوت از سوی او، از اطرافش پراکنده شدند. (۴)

ج. نیرنگ بازی و عوام فریبی

میدان داران بازی فرقه سازی و حقیقت سوزی، در بستر جهل و نادانی توده ها، می کوشند با ابزار عوام فریبی و ظاهری مردم فریب و دین مدار، آنان را گمراه سازند. آن ها با زهدفروشی و ظاهر ساده و بی تشریفات، مدعی آخرت جویی و حق طلبی می شوند و افکار عمومی را تحت تأثیر دعوت باطل خود قرار می دهند؛ بدون اینکه برای سخن خود دلیل روشن و سند مستندی بیاورند. البته گاهی با نیرنگ بازی در قالبی عالمانه و پوششی که کلمات موزون و مشابه آیات و روایات، سخنان بی پایه و اساس و بافته شده را به عنوان کتاب آسمانی به خورد توده ناآگاه می دهند. نمونه روشن آن، سخنان سراسر باطل و پوچ باب شیرازی است. (۵)

۲٫ بی تقوایی و ضعف ایمانی

همان طور که تقوا و پرهیزکاری و ایمان به عقاید اسلامی، سبب استواری در جاده حقیقت و وفاداری به مذهب حق می شود، سست ایمانی و بی تقوایی از عوامل مهم گرایش به راه های انحرافی و مذاهب باطل است.
افراد سست ایمان، احکام و تکالیف دینی را مانند غل و زنجیری بر دست و پای خود می دانند و همواره در پی آنند که خود را از قید و بند تکلیف و الزام شرعی برهانند. حال اگر این رهایی از چارچوب وظایف شرعی در قالب تن دادن به یک مذهب و آیین جدید باشد، احساس بهتری دارند و دلخوشند که به اسم دین تازه از تنگناهای دین گذشته، آزاد شده اند.
بدون شک یکی از علل گرایش برخی از جوانان به مسلک بابیت و بهائیت به همین آسان گیری و بی پروایی اخلاقی بوده است. رهبران این فرقه ها به نام دین و تمدن دینی، حریم های شرعی بین زن و مرد را به سخره گرفته، بلکه برای تبلیغ مرام باطل خود و جذب جوانان به آن، از زنان استفاده می کردند. نمونه ی آشکار آن در بابیت قره العین است. این زن در محفل باب ها، بی حجاب ظاهر شد و در سخنرانی خود خطاب به پیروان باب گفت: «امروز تکالیف شرعیه، یک باره ساقط است و این صوم و صلاه کاری بیهوده است.» (۶)

۳٫ دنیاگرایی و منفعت جویی

دوستی دنیا و مظاهر مادی آن، از مهم ترین عوامل انحراف است. بدون شک از اصلی ترین عوام شکل گیری فرقه های انحرافی، دلبستگی بانیان این فرقه ها به دنیا و مادیات است. تاریخ اسلام نمونه های بسیاری را سراغ دارد که از این رهگذر به انحراف کشیده شده و عامل گمراهی دیگران شده اند.
بسیاری از فرقه های انحرافی مهدویت نیز به دلیل دنیاگرایی پدید آمده و ادامه یافته اند. شمار زیادی از مدعیان مهدویت و بابیت برای کسب نام و نان، فرقه ای تاسیس نموده و از عقاید عوام، سوء استفاده کرده اند. فرقه منحرف واقفیه – که در امامت امام هفتم (علیه السلام) توقف کردند و او را همان مهدی موعود دانستند که باز خواهد گشت – نمونه ای روشن از فرقه گرایی به دلیل دنیاخواهی و سودجویی مادی است (۷)؛ چنان که محمد بن علی بن بلال نیز در زمان نایب دوم امام زمان (علیه السلام) با همین انگیزه، مدعی نیابت خاصه شد و گروهی را گرد خود جمع کرد. (۸)

۴٫ مشکلات اجتماعی

نابسامانی اجتماعی، زمینه بسیار مناسبی برای رشد و توسعه فرقه های انحرافی و گرایش مردم به این فرقه هاست. افراد فرصت طلب، از مشکلات معیشتی مردم مسلمان، سوء استفاده نموده به بهانه رفع نیازهای ایشان، آنان را به فرقه های باطل جذب می کنند. سال هاست که مبلغان و هابی با تکیه بر منابع مالی مسلمین، از همین شیوه برای ترویج و تبلیغ وهابیت، استفاده کرده اند.
در مواردی نیز مشکل اجتماعی مردم به دلیل نظام سیاسی نالایقی است که بر جامعه ی حاکم است. این انحطاط سیاسی به رشد تکفرات باطل و انحرافی کمک می کند و دست آن ها را در اقدامات ضددینی باز می گذارد. در عصر امامان (علیه السلام) به دلیل بی کفایتی خلفای اموری و عباسی، فرقه های انحرافی زیادی در میان مسلمین شکل گرفت.
نمونه دیگر مشکل اجتماعی مردم، کوتاهی خواص و نخبگان و عدم موضع گیری مناسب آن ها در برابر فرقه های انحرافی است. روشن است که اگر عناصر تأثیرگذار و اندیشوران جوامع اسلامی در برابر ظهور فرقه های باطل و بدعت های آن ها در دین، اقدام لازم و به موقع را ترک کنند، بستر مناسب برای رشد و توسعه فرقه های انحرافی پدید خواهد آمد. نمونه ی روشن آن این نابسامانی اجتماعی در عصر امامت امیرالمومنین (علیه السلام) و در جنگ صفین بود که به علت کوتاهی خواص به شکل گیری فرقه انحرافی خوارج انجامید.

۵٫ دخالت بیگانگان

مستکبران عالم، همیشه به دنبال سلطه بر مسلمانان بوده اند؛ ولی اسلام و تعالیم متعالی آن، مانع زیاده خواهی و استثمارگری آن ها بوده است. استعمارگران برای شکستن این سد آهنین و برداشتن این مانع بزرگ، هر دسیسه ای را طراحی می کنند. از جمله می کوشند با راه انداختن فرقه های انحرافی، مردم مؤمن، ولی ناآگاه را به اسم دین و دینداری، گمراه کنند؛ همان طور که در مواردی، فرقه های منحرف موجود را پشتیبانی می کنند. تاریخ و سرگذشت بسیاری از فرق انحرافی، گواه روشنی بر نقش بیگانگان در شکل گیری یا تقویت آن فرقه هاست. (۹)

مقابله با فرق انحرافی

فرقه های انحرافی به دلیل انکار حق و گرایش به باطل و نیز دعوت دیگران به مذهب انحرافی، مصداق این آیه شریف هستند:
(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلاَلاً بَعِیداً) (۱۰)
بى تردید ، کسانى که کافر شدند و [ مردم را ] از راه خدا باز داشتند ، در گمراهی دوری گرفتار شده اند.
بنابراین، آن ها هم خود به انحراف رفته اند و هم عامل گمراهی و هلاکت دیگران شده اند. بدون شک باید با چنین عناصر خطرناکی، مقابله کرده و از گسترش فساد و تباهی آن ها در جامعه اسلامی جلوگیری نمود.
مهم ترین راه های مقابله با فرقه های انحرافی عبارتند از:
الف. افزایش سطح آگاهی و شناخت مردم
شناخت عمیق به عقاید اسلامی و به ویژه اعتقاد به وجود امام غایب با تکیه بر دلایل قرآنی و عقلی و پرهیز از سطحی نگری و استناد به مطالب ضعیف و بی اساس، یکی از ضرورت ها و اولویت هاست.
بی تردید معرفت به عمیق به امام عصر (علیه السلام) و تشخیص وظیفه در زمان غیبت آن حضرت – که همانا رجوع به عالمان و فقیهان است – سدی محکم در برابر گرایش به فرقه های انحرافی خواهد بود.
ب. افشاگری نسبت به ماهیت اصلی فرقه های انحرافی
پیش از این گفتیم که فرقه های انحرافی با ظاهری مقدس و با رنگ و لعاب دین و کتاب آسمانی، ظهور می کنند؛ اما واقعیت و ماهیت اصلی آن ها انکار آیات و احکام الهی و دشمنی با اولیای خدا و جایگاه الهی آن هاست. گواه روشن این حقیقت، سخنان بی پایه و اساس و تعالیم و آموزه های ضد عقل و مخالف اسلام با قرآن (۱۰)، از جانب رهبران فرقه های انحرافی است که با کمال بی شرمی، به اسم دین به پیروان خود دیکته می کنند.
آری؛ افشای ماهیت حقیقی این مارهای سمی ولی خوش خط و خال که در پشت پرده با استعمارگران و دشمنان دیرین اسلام و مسلمین رابطه دارند و از حمایت مادی و معنوی آنها برخوردارمی شوند می تواند از گرایش انسان های ساده لوح و ظاهربین به این راه های انحرافی جلوگیری کرده و نیر فریب خوردگان و راه گم کردگان را به دامن حق و اسلام اصیل بازگرداند.
ج. سامان دهی اوضاع اجتماعی
دولت اسلامی و نخبگان جامعه در برابر مشکلات اجتماعی وظیفه دارند. سامان دهی وضعیت اقتصادی و معیشیتی مردم و رشد فرهنگی و علمی اقشار مختلف جامعه می تواند زمینه های ظهور و رشد مدعیان دروغین و فرقه انحرافی را از بین ببرد. نیز مدیریت سالم و قدرتمند سیاسی با برخورد قاطع و به دور از ملاحظات و مصلحت اندیشی های حزبی و گروهی، عرصه را بر فرصت طلبان و بانیان مذاهب باطل، تنگ می کند؛ همانطور که در جریان ظهور علی محمد باب، اقدام شجاعانه امیرکبیر در اعدام باب، به آشوب با بیان پایان داد.

آشنایی با فرقه های انحرافی

فرقه های انحرافی ای که در اسلام به وجود آمده اند؛ بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویت ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارتند از شیخیه، بابیت و بهائیت. البته بابیت و بهائیت دو فرقه شناخته شده اند که کسی در انحراف آن ها از اسلام، تردیدی ندارد و پیروان این دو فرقه، دیدگاه های مخالف با اسلام و قرآن را آشکارا بیان می کنند؛ و شیخیه با انحراف در بعضی از امور اعتقادی زمینه ساز ظهور بابیت و بهائیت شد و مؤسسان این دو فرقه، بر اساس بعضی از عقاید غلط شیخیه به ادعاهای باطل روی آوردند. علی محمد باب شیرازی خود از پیروان و شاگردان سید کاظم رشتی بود و میرزا حسین علی نوری، بزرگان شیخیه را مبشران ظهور خود می دانست. (۱۱)

فرقه شیخیه

شیخیه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم براساس تفکرات شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید از تشیع فاصله گرفت.

شیخ احمد احسایی

احمد بن زین الدین (۱۱۶۶- ق) معروف به شیخ احمد احسایی که در شیخیه به «شیخ جلیل» معروف است، در روستای « مطیرفی» از استان «احساء» در عربستان به دنیا آمد. او، قرآن و علوم متداول را نزد پدرش فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به کربلا و نجف هجرت کرد و در درس عالمان بزرگ آنجا شرکت نود. او علاوه بر فقه و اصول در علوم مختلف مانند طب و نجوم و علم حروف و اعداد مطالعاتی داشت.
شیخ احمد پس از مدتی راهی ایران و خراسان شد و پس از زیارت امام رضا (علیه السلام) به دلیل استقبال مردم یزد از وی، مدتی آن شهر را مسکن خود قرار داد و شهرت بسیاری کسب کرد. چندی بعی فتحعلی شاه قاجار او را به تهران دعوت کرد. شاه در حق او نهایت احترام را به جای آورد و از شیخ خواست تا در تهران بماند؛ ولی او نپذیرفت و به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ ق در مسیر زیارت عتبات، با استقبال مردم و حاکم کرمانشاه در آن شهر اقامت کرد و در سال ۱۲۳۷ در مسیر مشهد، مدتی را در قزوین ماند. در همین زمان بود که به دلیل برخی دیدگاه های انحرافی و غلوآمیز با مخالفت بعضی از علما روبه رو شد، تا آنجا که از سوی ملامحمد تقی برغانی (م ۱۲۶۴ق) معروف به شهید ثالث از علمای با نفوذ قزوین، تفکیر شد.
انتشار این خبر، سبب تضعیف پایگاه مردمی شیخ احمد و نیز صدور فتاوایی مشابه از سوی علمای کربلا و نجف شد. (۱۲) در نهایت عرصه بر شیخ احمد تنگ شد و پس از سفر به کربلا عازم وطن خود گردید؛ ولی در نزدیکی مدینه و در سال ۱۲۴۱ ق درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. (۱۳)
پس از وفات احسائی، پیروان او، سید کاظم رشتی را پیشوای خویش دانستند. سید کاظم از جوانی در مجلس درس احسائی شرکت می کرد و بسیار مورد احترام استاد بود. او شانزده سال، طایفه شیخیه را رهبری کرد و با بیان و قلم، افکار شیخ و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای باطل شیخیه به سید کاظم رشتی نسبت داده شده و ربطی به شیخ احمد احسائی ندارد؛ به همین سبب علمای بزرگ معاصر سید رشتی، در انحراف اعتقادی او تردیدی نداشتند.

انشعابات شیخیه

سید کاظم رشتی بدون اینکه جانشینی برای خود تعیین کند از دنیا رفت؛ زیرا ظهور امام غایب را بسیار نزدیک می دانست. پس از او در میان شیخیه، بسیاری از ادعای جانشینی کردند که البته در عقاید و افکار، اختلافاتی داشتند. مدعیان جانشینی سید کاظم، عبارت بودند از:
۱- علی محمد شیرازی که در ادامه درباره ادعاهای او توضیح داده می شود.
۲- یکی از شاگردان رشتی به نام حاج محمد کریم خان کرمانی (م۱۲۸۸ ق) که با توجه به موقعیت ویژه نزد استاد و نیز نزدیکی به دربار قاجار، توانست رهبری اکثریت شیخیه را برعهده گیرد؛ ولی پس از مرگ وی، بر سر جانشینی او نیز اختلاف شد و انشعابات جدیدی رخ داد.
طرفداران کرمانی را «شیخیه کرمانیه و کریمخانیه» می گویند پیش تر مرکز آن ها کرمان بوده سپس به بصره عراق منتقل شدند. (۱۴)
۳- عده ای از شاگردان شیخ احمد احسائی در آذربایجان ایران به تبلیغ آرای شیخ پرداختند که مهم ترین آن ها میرزا محمد مامقانی معروف به حجهالسالام (۱۵)( م۱۲۶۹ ق) و میرزا شفیع تبریزی معروف به ثقه الاسلام و میرزا محمد باقر اسکویی (م ۱۳۰۱ ق) بزرگ خاندان احقاقی است. (۱۶)

مبنای فکری عقاید احسائی

بدیهی است که در مذهب شیعه، منابع اصلی معارف و عقاید اسلامی، قرآن، سنت پیامبر و اهل بیت (علیه السلام)، می باشد، نیز راه دست یابی به سنت و سیره معصومان (علیه السلام) منحصر در روایاتی است که در کتب روایی معتبر، بیان شده و عالمان شیعه با دقت نظر و ریزبینی و بر پایه ی استدلال از این مجموعه گران سنگ، معارف فراوانی را استخراج کرده اند. این، مسیر روشنی است که عقل و عقلا و نیز سیره علما آن را تایید می کند. شیخ احمد احسائی گرچه عنایت ویژه ای به روایات معصومان (علیه السلام) داشت؛ ولی درباره دست یابی به کلام معصوم (علیه السلام) شیوه جدیدی را ابداع کرد. او مدعی شد که از راه مکاشفه و ارتباط با ائمه (علیه السلام)، در عالم خواب، حقایقی را بی واسطه از ایشان می گیرد. وی از رویایی در دوران تحصیل خود یاد کرده که ضمن آن، شخصی دو آیه قرآن را برای او تفسیر می کند و سرآغاز تحولی شگرف در زندگی او می شود. پس از آن، او از یک سلسله از رؤیاها به فرزندش خبر داده که در ضمن آن ها پاسخ مسائل خود را از ائمه اطهار (علیه السلام) می گرفته و در بیداری به درستی و مطابقت آن ها با احادیث پی می برده است.
احسائی با این دیدگاه، پای استدلال را در مطالب علمی بست و بدون اقامه دلیل، ادعاهای خود را نشر داد. وقتی در مباحث علمی به آرای وی ایرادی وارد می شد می گفت: «در طریق من مکاشفه و شهود است، نه برهان و استدلال».(۱۷) بدیهی است که چنین شیوه ای در مباحثات علمی، جایگاهی ندارد و از نظر عقل و نقل مردود و موجب انحراف و سقوط است و وچه بسا سر از شرک و کفر درآورد!!

عقائد شیخیه

شیخ احمد احسائی و شاگردان او درباره معاد جسمانی و معراج پیامبر (ص) و مقامات ائمه (علیه السلام) و نیز حیات امام زمان (علیه السلام) و چگونگی ارتباط با آن حضرت، نظرات خاصی دارند که با عقاید اسلامی، تفاوت دارد.
از آنجا که طرح همه دیدگاه های ایشان، از موضوع کتاب بیرون است، در این بخش تنها دیدگاه های شیخیه را درباره امام غایب بررسی می کنیم.

دیدگاه شیخیه درباره ی امام غایب

شیخ احمد احسائی و پیروانش بر این باورند که امام غایب در عالم دیگری به نام هورقلیا (۱۸) زندگی می کند و راز عمر طولانی او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادی در آن عالم به سر می برد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادی پاگذارد، صورتی از صورت های اهل زمین را می پوشد و کسی او را نمی شناسد. (۱۹)
این نظریه، مخالف با اعتقاد شیعه بوده و به دلیل زیر مردود می باشد:
۱- ادعای احسائی مبنی بر زندگی امام (علیه السلام) با بدن هورقلیایی و در عالم هورقلیا بدون پشتوانه عقلی و نقلی است و عمر طولانی امام زمان با بدن مادی و در همین دنیا نیز قابل توجیه است.
۲- بازگشت سخن شیخ احمد احسائی به انکار حیات مادی امام زمان ( علیه السلام) است و در این صورت بین امام حی و امامان گذشته تفاوتی نخواهد بود (۲۰)؛ چون هیچ یک بدن مادی ندارند و با جسم لطیف زندگی می کنند.
۳- طبق نظریه شیخ، امام زمان بر روی زمین زندگی نمی کند و حال آنکه ظاهر آیات و روایات برخلاف این عقیده است، مانند روایاتی که ضرورت وجود حجت الهی را بر زمین در همه زمان ها اثبات می کند و بقای زمین را بدون ایشان، غیرممکن می داند.(۲۱)
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
اللهم بلی لاتخلو الارض من قائم بحجه ظاهرٍ مشهورٍ او باطنٍ مغمور لئلاً تبطل حجُ الله و بیناتُه (۲۲)؛ آری این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمی ماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجت های الهی و بینات او باطل نشود.

اعتقاد به رکن رابع
اصول دین در نزد عموم شیعیان پنج اصل توحید، معاد، عدل و امامت است؛ ولی شیخیه کرمانیه معتقدند که اصول دین، ایمان به چهار اصل است: توحید، نبوت، امامت و پس از آن، رکن چهارم ایمان، یعنی شناخت شیعه کامل است که در زمان غیبت، واسطه فیض میان امام غایب و مردم است. او احکام را بی واسطه از امام (علیه السلام) می گیرد و به دیگران می رساند. (۲۳) به اعتقاد اینان پیشوایان شیخیه یعنی احسائی و جانشیان او، مصداق شیعه کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که می توانند احکام فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین دلیل این گروه از شیخیه به اجتهاد و تقلید عقیده ای ندارند. (۲۴)
این عقیده باطل، علاوه بر انحراف در رفتار دینی بعضی از شیخیه، بستری مناسب برای ادعای علی محمد شیرازی پدید آورد تا اینکه مدعی بابیت و نیابت خاصه امام شد و پس از آن ادعا کرد که همان امام غایب است که وعده ظهورش داده شده است. (۲۵)
ولی از مسلمات مذهب شیعه این است که در زمان غیبت کبرا، باب نیابت خاصه و ارتباط با امام غایب، بسته است (۲۶) و راه رسیدن به احکام الهی همان رجوع به عالم و فقیهان است و آنان بر اساس قرآن و سنت، استنباط کرده، احکام را برای مردم بیان می کنند؛ چنانکه در توقیع شریف آمده است:
و أما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی حدیثنا فإنهم حجتی علیکم و أنا حجه اله علیهم؛ (۲۷)
و اما در مسائلی که پیش می آید، به روایان حدیث ما [= فقها] رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من نیز حجت خدا بر آنهایم.

منابع بیشتر برای مطالعه و پژوهش

۱- تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی گری، بابی گری و بهایی گری، یوسف فضایی.
۲- آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، رضا برنجکار.
۳- بهائیان، سید محمد باقر نجفی.
۴- فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور.
۵- فصل نامه انتظار، ش ۱-۶٫

پی‌نوشت‌ها:

۱- تاریخ فرقه اسلامی، ج۱، ص ۹۸٫
۲- غررالحکم و دررالکلم، ح۸۶۸ و ۸۶۹٫
۳- اندیشه و مبانی مبارزات روحانیت شیعه، ص ۷۲٫
۴- ظهور الحق، ج۳، ص ۱۷۴-۱۷۳٫
۵- یکی از بافته های باطل او این عبارت است: «بسم الله الفرد ذی الافراد، بسم الله الفرد ذی الافراد، بسم الله الفرد ذی الفرد، بسم الله ذی الفوارد، بسم الله ذی الفرادین، بسم الله ذی المتفارد، بسم الله ذی الفرداء، بسم الله ذی الفرداء، ایضا ذی الفردات، ذی الفردود، قل اللهم انک فراد السموات و الارض و ما بینهما لیوتین الفردیه من یشاء و لینزعن الفردیه عم یشاء… (بهایی چه می گوید، ج۱، ص ۲۴، به نقل از دلایل السبقه).
۶- تلخیص تاریخ نبیل، ص ۲۷۱-۲۷۳٫
۷- یونس بن عبدالرحمن از وکلای امام هفتم می گوید: در زمان شهادت امام کاظم (علیه السلام) نزد نمایندگان آن حضرت، اموال زیادی بود که طمع در آنها باعث شد در آن امام توقف کنند و وفاتش را انکار کنند (تا اموال را به امام بعدی نپردازند و برای خود بردارند) الغیبه طوسی، ص ۶۴٫
۸- الغیبه، طوسی، ص ۴۰۰٫
۹- در ادامه همین بحث، شواهد آن بیان خواهد شد.
۱۰- سوره نساء، ۱۶۷٫
۱۱- مانند دستور سوزاندن کتب و منفی حجاب که از جمله احکام باب است.
۱۲- میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) از شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی با لقب «نورین نیرین» یاد کرده و آنها را مبشران ظهور خود و باب می خواند (ایقان، ص ۳ و ۴).
۱۳- عالمانی مانند آخوند ملا آقا دربندی، مرحوم شریف العلماء، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) نیز به تکفیر احسائی حکم کردند (بهائیان، ص ۴۹).
۱۴- قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۹-۲۰٫
۱۵- ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶-۲۶۸؛ دائره المعارف تشیع، ج۱۰، ص ۱۹۱٫
۱۶- او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعت باب اعلام نمود. ر.ک: بهائیان، ص ۲۴۷٫
۱۷- فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵٫
۱۸- بهائی چه می گوید؟ ج۱، ص ۱۰۹؛ العلامه الجلل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائره الضوء، ص ۱۶-۳۳؛ شیخ گری بابی گری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقه های انحرافی، ش۲٫
۱۹- هورقلیا از نظر شیخ احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم ماده) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله های متعددی دارد که تنها در دو مجله جابرسا و جابلقا میلیون ها امت با زبان های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰، با تلخیص و تصرف).
۲۰- جوامع الکلم، ج۲، قسمت دوم، ص ۱۰۳٫
۲۱- زیرا طبق عقیده ی احسائی، امامان گذشته در عالم برزخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.
۲۲- اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجه از اصول کافی آمده است.
۲۳- کمال الدین و تمام النمه، ج۱، باب ۲۶، ح۲، ص ۵۴۵٫
۲۴- فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹٫
۲۵-ر.ک احقاق الحق ص ۳۵۶(صص ۲۸۳-۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰-۱۵۲٫
۲۶- در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.
۲۷- در آخرین توقع از امام زمان (عج) آمده است: و سیأتی من شیعتی من یدعی المشاهده، الا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی والصیحه فهو کذاب مفتر. (کتاب الغیبه، طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵) و به زودی می آِید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصه] دارد. هر آینه هرکس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس از دروغگو و افترا زننده است.
۲۸- کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، باب ۴۵، ح۴، ص ۴۸۵٫

منبع مقاله :
نگین آفرینش (۲) (درسنامه دوره عمومی ‌معارف مهدویت)، مؤلفان: محمد امین بالا دستان، محمد مهدی حائری پور و مهدی یوسفیان، ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگ حضرت مهدوی موعود، چاپ ۱۱، بهار ۱۳۹۴٫

اثبات ولادت

اثبات ولادت
در تبیین و اثبات امر ولادت امام مهدی علیه السلام
از گزینه ها و راه های مختلف و متعددی می توان بهره برد که به بعضی از آنها اشاره می شود:
مراجعه به تاریخ
1. تصریح امام حسن علیه السلام به ولادت
کلینی قدس سرّه در روایت صحیحی از ابوهاشم جعفری نقل می کند: «به ابومحمد امام حسن عسکری علیه السلام عرض کردم: هیبت شخصیت شما مرا از پرسیدن باز می دارد، آیا اجازه می دهید که از شما سؤالی بپرسم؟ فرمود: بپرس. عرض کردم: آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: آری. عرض کردم: اگر برای شما حادثه ای رخ داد، در کجا از او سراغ بگیریم؟ فرمود: در مدینه».
و در مواردی نیز آن حضرت با نوشتن نامه، امر ولادت را اعلام می کرد. احمد بن حسن بن اسحاق می گوید: «چون خلف صالح علیه السلام متولد شد، از مولایم امام حسن عسکری علیه السلام به جدّم احمد بن اسحاق نامه ای
رسید که در آن، امام با دست خط خود آورده بود: برای ما فرزندی متولّد شده است و باید نزد تو پوشیده و از مردم پنهان بماند که ما جز به خویشان و دوستان اظهار نمی کنیم، خواستیم خبر آن را به تو اعلام کنیم تا خداوند تو را شاد سازد همچنان که ما را شاد ساخت. والسلام ».

2. شهادت دادن قابله
طبیعی است؛ بهترین کسی که می تواند به درستی شهادت و گواهی بر ولادت دهد، قابله ای است که در هنگام ولادت حضور داشته است. قابله آن حضرت بانوی بزرگوار و پرهیزکار حکیمه خاتون دختر امام جواد و عمه امام حسن عسکری علیهما السلام بود که به این مطلب تصریح کرده است و داستان ولادت از زبان ایشان بیان شد.

3. سنّت عقیقه
یکی از برنامه ها و سنت های سفارش شده در دین، سنت عقیقه (کشتن گوسفند) برای نوزاد است. که برای سلامتی فرزند و برکت زندگی او
تأثیر دارد. امام حسن عسکری علیه السلام با انجام عقیقه برای حضرت مهدی علیه السلام ، ضمن عمل به این سنّت دینی، گروه بسیاری از شیعیان را از ولادت آن حضرت آگاه کرد. صدوق قدس سرّه به چند قضیه در این رابطه اشاره می کند:
ابوجعفر عمری (سفیر خاص امام مهدی علیه السلام ) می گوید: «چون امام [حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف] متولد شد، امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: به دنبال ابوعمرو بفرستید. چون به نزد امام آمد، به او فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت خریداری کن و تقسیم کن (احتمالا میان بنی هاشم) و چند گوسفند برای او عقیقه کن».
در روایت دیگر محمدبن ابراهیم کوفی گوید: «امام حسن عسکری علیه السلام برای یکی از کسانی که نامش را برایم ذکر کرد، گوسفند سربریده ای فرستاد و فرمود: این از عقیقه فرزندم محمد است».

4. شهادت افرادی که امام را دیده اند
در کتاب های معتبر و ارزشمند، سخن از افرادی به میان آمده که حضرت مهدی علیه السلام را دیده اند. این دیدارها، به دوران کودکی و دوران غیبت صغری مربوط می شود.
صدوق قدس سرّه در کمال الدین و مرحوم شیخ طوسی در کتاب الغیبه بابی را به عنوان «افرادی که حضرت را دیده اند» گشوده اند. آنان حضرت مهدی علیه السلام را از نزدیک دیده و بر آن شهادت و گواهی داده اند. بعضی از این قضایا در ادامه نوشتار نقل می شود.

5. وجود وکیلان و نایبان خاص
هر کس به تاریخ زندگی امام مهدی علیه السلام نگاه کند، به روشنی به ویژگی خاص غیبت صغری _ همان وجود چهار نایب خاص _ پی می برد. وجود این افراد با چنین عنوان خاص، خود بیانگر وجود موکل است. در بحث وکالت، این موضوع با دقّت و تفصیل بیشتری بیان می شود.

6. نوع برخورد حکومت وقت
با پژوهشی در زندگی پر فراز و نشیب اهل
بیت علیهم السلام روشن می شود که حاکمان زمان چگونه در تلاش بودند تا نور هدایت آنان را خاموش کنند و در این راستا از هیچ تلاشی فروگذاری نکردند. در این میان برخورد حکومت با امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام به شکل دیگری بود و داستان چگونگی برخورد فرعون با بنی اسرائیل را تداعی و زنده می کرد. ابتدا گفتنی است که خلفای عباسی، مانند بسیاری از مردم رسالت جهانی امام مهدی علیه السلام را می دانستند و آگاه بودند که آن حضرت ویران کننده بساط حکومت ظالمانه آنان است و نیز خود می دانستند که حکومتشان غاصبانه است و جانشینان واقعی پیامبر همان دوازده امامی اند که خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نام آنان را بیان کرده است. نخستین آنان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و آخرین ایشان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرزند امام حسن عسکری علیهم السلام می باشند.

با توجه به این مقدمه برخورد حکومت به شکل های مختلفی بود؛ از جمله:
6_1. انتقال امام هادی و عسکری علیهما السلام به سامرا: شهر سامرا به دستور خلفای عباسی پی ریزی شد و ساکنان آن، بزرگان خاندان
عباسی و لشکریان مورد اعتماد خلیفه بودند و به عبارت روشن آنجا، یک شهر تقریباً نظامی و لشگرگاه خلیفه بود. خلفای عباسی برای اینکه بتوانند این دو امام را به صورت کامل تحت مراقبت و نظارت داشته باشند، آنان را به سامرا منتقل کردند.
6_2. تفتیش خانه: با رحلت امام حسن عسکری علیه السلام و نماز خواندن امام مهدی علیه السلام بر جنازه پدر، فوراً از طرف خلیفه دستور تفتیش خانه صادر شد تا سپاهیان و مأموران آن حضرت را دستگیر کنند.

منبع:کتاب طلوع خورشید نوشته مهدی یوسفیان

دستور ساخت مسجد

مسجد نورانی و پر عظمت جمکران به دستور مستقیم امام زمان(عج) و به واسطۀ تشرّف شیخ حسن جمکرانی به محضر آن حضرت در عالم بیداری ,ساخته شده است. امام زمان (عج)پس از صدور فرمان بنیان گذاری «مسجد جمکران» خطاب به شیخ حسن جمکرانی  می فرمایند:
«به مردم بگو به این مکان مقدّس , با شوق و رغبت روی آورند و آن را عزیز و گرامی بدارند و در این مسجد, چهار رکعت  نماز( دو رکعت نماز تحیّت و دو رکعت نماز امام زمان (عج) بگزارند که به جا آورندۀ این نماز, گویی آن را درون «کعبه» به جا آورده است.»
گویا امام زمان (عج) به خواست الهی اراده فرموده اند که این مسجد مقدّس در دوران آخر الزّمان ,میعادگاه مهدی باوران و پایگاه  هدایت و تربیت مهدی یاوران گردد.

منبع:مجله موعود شماره120-121

سه گروه مدّعی مهدویّت -گروه سوم
اینان عناصری  بودند که بر اساس نقشۀ استعمار و به استعمار و به اشارۀ استعمارگران , ادعای مهدویّت نمودند.
استعمار پلید برای درهم کوبیدن اسلام و فروپاشی جامعۀ بزرگ اسلامی و افشاندن بذر اختلاف و کینه توزی و جدایی , نقشه های خائنانه بسیاری کشید تا به هدف خویش که:«اختلاف بیانداز و حکومت کن» بود, برسد و جهان اسلام را ببلعد  از جمله نقشه های جهنمی آن در این میدان , ساختن مرامها و مسلکهای رنگارنگ در میان مسلمانان و بازی با مفاهیم و ارزشهای مقدّس و اعتقادات دینی آنان بود تا بدینوسیله بذر بی ایمانی و سستی عقیده و تزلزل دلها و قلبها را در جامعه اسلامی , پدید آورد و از چیزهایی که از آن در این راه برخی عناصر را به دلخواه خویش تربیت کردو پس از ساختن و آراستن ایشان به آنان دستور داد تا ادّعای مهدویّت کنند و آنان را با همۀ امکانات نیز در این راه یاری کرد که برای نمونه , تنها به یکی از این قماش مدّعیات دورغین , نظری می افکنیم.
بنیانگذار بهائیّت ,علی محمد باب
در سال18345 میلادی ,جاسوسی ازروس به ایران آمد و به منظور مبارزه با اسلام و مسلمانان , نقشۀ پلید و شیطانی استعمارگران را نیز به همراه داشت و متأسفانه این عنصر خیانتکار توانست در سیاست آن روز ایران ,نقش کینه توزانه و ویرانگری را,بازی کند.
پس ازمدتی  به عراق آمد  و با اینکه نامش «کینه دالگورکی» بود,خود را «شیخ عیسی لنکرانی» معرّفی کرد و به لباس روحانیّت در آمد و در درس « سید کاظم رشتی» که از علمای کربلا بود شرکت کرد و در همانجا با مردی که نامش « علی محمّد» و شاگرد سیّد رشتی بود و به مصرف حشیش عادت داشت- ملاقات کرد و با شگردهای خاصّی توانست با او طرح دوستی و رفاقت بریزد و اعتماد متقابل پدید آورد.
در یکی از شبها که «علی محمد» طبق برنامه و عا دت خویش مشغول حشیش کشیدن بود, جاسوس روسی با استفاده ازفرصت او را مخاطب ساخت و باهمه خضوع و احترام و تواضع به او گفت:
« یا صاحب الزّمان ! ترّحم علیّ! انت صاحب الزّمان قطعاً»
یعنی: ای صاحب الزمان! به من صحبت کن... تو بی هیچ تردیدی صاحب الزّمانی.
«علی محّمد» با اینکه در اوج کیف و نشئۀ  تخدیر حشیش بود و بخاطر آن تا حدودی مشاعر خویش را از دست داده بود باز هم مخاطب را ردّ کرد  و کوشید تا این نسبت دروغین را نپذیرد و ازخود دفاع ک ند, اما جاسوس روسی سخت اصرار کرد که : «نه! همین است که من می گویم.» و شیوۀ تکرار  و تلقین  را بکار گرفت و مرتّب به او اصرار کرد که او حضرت مهدی علیه السلام است.
هر گاه « علی محمّد» به مصرف  حشیش می پرداخت جاسوس روسی نیز فرصت را برا تلقین و تکرار آن دروغ رسوا , غنیمت می شمرد و سوالهای ساده ای از او می کرد و او نیز جوابهای سست و آبکی سرهم می کرد و جاسوس بازیگر, شروع به تحسین و تشویق او می کرد   و خود را در برابر  پاسخ خای آبکی و سست او شگفت زده و مسحور نشان می داد.
روزی جاسوس نابکار , یک بطری عرق از بغداد برای «علی محمد » خرید و با شگردی خاصّ به او تقدیم کرد و هنگامی که آن را به او خورانید و مست شد, تلقین و اصرار خویش را به او رسانید که« علی محمّد» همان امام مهدی است و از او تقاضا کرد که گفتار صادقانه و خالصانۀ جاسوس روس را بپذیرد او نیز تصدیق کرد و  پذیرفت که چنین است , امّا از ترس  ,جرأت اظهار آن را نداشت وبدان تصریح نمی کرد.
در گام دوّم ,جاسوس ا و را به اظهار آن دروغ رسوا تشجیع کرد و وعدۀ ثروت هنگفتی به او داد...
سرانجام « علی محمّد» از کربلا به «بصره» و از آنجا به « بوشهر» آمد و در آنجا بود که ادّعا کرد که :نایب خاصّ امام مهدی علیه السلام است , اما جاسوس روس به این اندازه رضایت نداد و به او اصرار ورزید که :«تو , خود امام عصر هستی, نه نایب خاصّ او.»
جاسوس پس از ورود « علی محمّد » به ایران, در کربلا بصورت گسترده ای پخش کرد که :«علی محمّد,صاحب الزّمان است و در بوشهر ظهور کرده است.»
او مردم را بر اثر پخش این دروغ رسول, دو دسته ساخت , بیشتر مردم بوشهر کسانی که «علی محمّد » را عنصری حشیشی و شرابخوار می شناختند به این شایعات که بوسیلۀ جاسوسان استعمار مرتّب دامن زده می شد می خندیدند  امّا برخی ساده لوحان و ابلهان ناآگاه نیز می گفتند:«نکند درست است...» و تصدیق می کردند.
جاسوس روسی , پس از افشاندن بذر اختلاف و جنایت و انجام این شگردهای شیطانی ,بعنوان سفیر روس به تهران رفت و با قدرت و امکانات و میدان عمل آماده ای با بهره وری از فرصت , جدّیتر از گذشته به ادامۀ عملیّات ابلیسی خویش همّت گماشت.
در تهران از دوستان خویش, چاسوسان جدیدی تربیت کرد و با امکانات گستردۀ خویش, وجدان و عقیدۀ آنان را خرید و آنان خود را در اختیار او در گروه اشاره و دستور او قرار دادند که از جملۀ آنان «حسین علی» ,معروف به «بهاء» و «میرزا یحیی» معروف به «صبح ازل» بودند که این دو برادر , نقش ویرانگری بر ضدّ اسلام و جامعۀ اسلامی و در اجرای نقشۀ این جاسوس پلید استعمار, داشتند.
« علی محمد» دو ماه در بوشهر ماند و از آنجا راهی شیراز گردید و از روستایی که عبور کرد,خود را نایب خاصّ امام عصر علیه السلام جا زد امّا هنگامی که به شیراز رسید, ادعّا کرد که :صاحب الزّمان است وبرخی فرومایه هایی که به مبدأ و معادی پایبندی نیستند به دورش حلقه زدند.
هنگامی که علمای شیراز از ورود آن شیطان رانده شده آگاه شدند برخی ازافراد آگاه و مورد اعتماد خویش را برای تحقیق ازواقعیت جریان , به محفل «علی محمّد» فرستادند و آنان توانستند با اظهار مهر ودوستی و تعظیم به او, اعتمادش را جلب کنند و پس از آن مراحل بود که « علی محمّد» عقاید سخیف و خرافات و بافته های رسوای خویش را برای آنان آشکار ساخت و به صراحت خود را امام مهدی علیه السلام جا زد و آنان نیز بافته های آن عنصر منحرف و گمراه را به علمای شیراز انتقال دادند.
اینجا بود که علمای شیراز بر ضدّ او بپاخاستند و بستگان و خاندانش نیز بر او شوریدند و او را از منزل بیرون راندند و او را دستگیر وبه محکمه سپردند.
پس از محاکمه ای  سریع , او را به زندان و شلاق محکوم ساختند و پس از مدتی آزاد گردید و از شیراز به اصفهان رفت.
جاسوس روس با ورود «علی محمّد» به اصفهان نامه ای به استاندار آنجا نوشت و از او خواست که آن عنصر پلید را احترام نماید و امنیّت او را تضمین کند, اما در همان روز استاندار از دنیا رفت و امام ساختگی و دروغین , دستگیر و تحت نظر به تهران فرستاده شد.
منبع:کتاب امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نوشته آیت الله فقید سید محمد کاظم قزوینی ص572-576



یکی یا شصت تا

از افسانه تا حقیقت
حتماً شما هم تا به حال اسم «دجّال» را شنیده اید؟  موجود عجیبی که چشم چپش  وسط پیشانی اش است و طبق روایات در آخر الزمان خواهد آمد. چیزهای زیادی درباره دجال گفته اند که البته بعضی هایشان درست است و بعضی  بیشتر افسانه به نظر می رسد.
دجال از ریشه «دجل» به معنای دروغگوی حیله گر است . بعضی گفته اند مقصود از دجال , نام شخص معینی نیست؛بلکه هر کسی که قبل از خروج حضرت مهدی علیه السلام با ادعا های  پوچ و بی اساس  و انواع اسباب حیله گری , مردم را فریب دهد, دجال است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است:« قیامت برپا نمی شود , تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند.مهدی قیام نمی کند تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگویند:من پیامبرم!»- شیخ مفید , الارشاد, ج2,ص371
در واقع در آستانۀ انقلاب امام مهدی علیه عج الله فرجه  الشریف , افراد حیله گر همه تلاش خود را به کار می گیرند تا با حیله گری مردم را نسبت به انقلاب و رهبری آن حضرت , به شک و تردید بیندازند و یا آنها را از نتیجه این انقلاب جهانی که صلح و عدالت با خود خواهد آورد , دلسرد و نا امید کنند.
دجّال جهانی
یکی دیگر از برداشت هایی که از کلمه دجال کرده اند این است که این کلمه کنایه ای از کفرو استکبار جهانی است. استکبار با ظاهری فریبنده و با قدرت مادی , صنعتی و فنی عظیمی که دارد , سعی می کند مردم را فریب داده و آنها را شیفته قدرت و ظاهر فریبنده خود کند.
دجّال های یهودی
آخرین و جالبترین نکته درباره دجّال این است که در روایات ارتباط نزدیکی بین دجال و یهودیان وجود دارد. در این روایات آمده است که بیشتر پیروان دجال از یهودیانند.-کمال الدین و تمام النعمة , ج2,ص528,ح2