ساعت و تاريخ

پرچم ایرانفارسی | Arabic | English دوازدهمین امام

۵۵ مطلب با نشانه «مطالب ستون» ثبت شده است

مخالفان امام زمان عجّل الله فرجه در زمان  ظهور
امام صادق علیه السلام فرمود:
«آن قائمنا اذا قام استقبل من جهله الناس  اشد   مما استقبله رسول الله صلّی الله علیه و آله وسلّم من جهّال الجاهلیّه. فقال و ک یف ذلک؟
قال علیه السلام: انّ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم اتی الناس و هم یعبدون الحجاره و الصور و العیدان و الخشیب المنحوتع, و انّ قائمنا اذا قام اتی الناس و کلّهم علیه کتاب الله و یختج علیه به.
ثم قال علیه السلام: اما و الله لیدخلنّ علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحرّ و القرّ»
زمانی که امام زمان (عجّل الله فرجه) ظهور می کند, با مردم نادانی مواجه می شود که جهل ونادانی آنها شدید تر و بدتر  از جاهلان و زمان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است.
فضیل به امام صادق علیه السلام می گوید:چگونه ممکن است؟
آن حضرت علیه السلام می فرماید:زمانی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به رسالت م بعوث شد, مردم سنگ های معمولی و سنگ های سخت و بت های تراشیده و چوب های تراشیده را می پرستیدند. اما وقتی حضرت ولی عصر (عجّل الله فرجهُ) ظهور می کند با آنکه او امام معصوم و قرآن ناطق است همه مردم قرآن را بر عکس امام زمان (عجّل الله فرجهُ) تفسیر می کندد, و به وسیله قرآن بر علیه آن حضرت دلیل می آورند(هر چند رای و نظر حضرت ولی عصر عجّل الله فرجهُ باشد, مرد مخالف نظر ایشان رای می دهند.)
بعد امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا قسم امام زمان (عجّل الله فرجهُ) عدالت را در درون منازلشان وارد می سازد, همانطوری که گرما و سرما وارد می شود.
و باز آن حضرت علیه السلام فرمود: «آن القائم یلقی فر حربه ما لم یلق رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم»
 حضرت ولی عصر (عجّل الله فرجهُ) در جنگ ( با مخالفان) با مشکلاتی رو به رو خواهد شد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم با آن روبرو نشد.
بعد آن حضرت علیه السلام فرمود: «و آن القائم یخرجون علیه فیتاوّلون علیه کتاب الله و یقاتلونه علیه »
روشنفکران و برخی علما بر علیه او قیام می کنند و قرآن را بر علیه و برخلاف نظر ایشان تأویل و تفسیر می کنند و به وسیله قرآن با او به جنگ و مبارزه بر می خیزند.
امام باقر علیه السلام فرمود:
« ان صاحب الامر لو قد ظهر لقی من الناس مثل مثل ما لقی رسول الله الله صلّی الله علیه و آله و سلّم  (و اکثر)»
امام زمان (عجّل الله فرجهُ) هنگامی که ظهور می کند, همانطوری که رسول خدا الله صلّی الله علیه و آله و سلّم نسبت به مردم و مخالفان با مشکلات مواجه شد , آن حضرت (عجّل الله فرجهُ) هم با مشکلات رو به رو است, بلکه ناراحتی های ایشان بیشتر خواهد بود.
منبع:کتاب پاسخ به پرسش های جوانان جلد اول نوشته اسد الله محمدی نیا,ص409-411

وسواس  شیطانی و تمایلات نفسانی ,چگونه خواهندگذشت؟
وسواس  شیطانی و تمایلات نفسانی ,چگونه خواهندگذشت , تا مردم در عصر ظهور از شر و وسواس شیطان راحت خواهند شد؛ولی نفس انسان ها و خواهش هاس نفسانی آنها کماکان باقی خواهد بود.ولی یک نکته وجود دارد و آن این که در روایت داریم که گناه و معصیت بسیار کم خواهد شد. و به نظر می رسد که در عصر ظهور نفس بسیاری از انسان های آن زمان تحت عنایت و رحمت خدا خواهد بود چرا که خداوند در سوره یوسف از قول حضرت یوسف می فرماید:«ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی» یعنی نفس انسان دائم به زشتی امر می کند, مگر این که پروردگارم رحم کند.»
مردم درعصرظهور ,صالحند و جهان ,جهان پاکی هاست و البته تمایل به گناه نیز وجود دارد ولی اگر چه مردم معصوم نمی باشند و آزادی و اختیار انسا ن ها در انجام گناه از آن ها سلب نشده است؛ اما مقدار گناه خیلی کم خواهد شد. بنابراین فرق مردم عصر ظهور و مردم بهشت در این است که مردم در بهشت فکر گناه دارند؛ولی با اختیار خود گناه نمی کنند. زیرا خوشی و سعادت را در ترک گناه می دانند. و درعین حال مردم هر چیزی را با تلاش و کوشش خود, به همراه امدادهای الهی به دست می آورند؛پس عصر ظهرو بهشت موعود نیست؛ بلکه ظهور ماکت کوچکی از بهشت ,بر روی زمین است.که به اراده و تلاش انسان ها و با کمک امدادگران الهی برقرار خواهد شد.
منبع:کتاب از تاریکی غیبت امام عصر علیه السلام تا روشنای ظهور نوشته سید مسعود راد ص359
ریشه های مهدی ستیزی
نفی مهدویت و ستیز با این آرمان بزرگ الهی و انسانی، عوامل و ریشه های گوناگونی دارد که شناخت آن ها می تواند شیعیان را در برابر خطرِ تأثیرپذیری از شبهات دشمن، ایمن سازد و مهدی باوران را برای مقابله این هجوم فرهنگی سیاسی، آماده تر کند. برخی ریشه ها و زمینه های مهدی ستیزی عبارتند از:

۱. جهل و نادانی
در اسلام، ریشه بسیاری از مخالفت های مردم با پیامبران، نادانی آن ها دانسته شده است.
امیرالمومنین علیه السّلام فرموده است: «النّاس أعداء ما جهلوا؛ (1) مردم با آنچه نمی دانند، دشمن هستند».
تاریخ اسلام موارد فراوانی را از برخورد جاهلانه مردم غیرمسلمان و مسلمان با اسلام و اولیا آن، ثبت کرده است که از نمونه های روشن آن، برخورد خوارج با امیرالمومنین علیه السّلام است.
در مبحث مهدویت نیز گاهی نادانی و ناآگاهی از مقام امامت و صفات امام و اهداف و آرمان های موعود منتظّر، سبب دشمنی و ستیز با فرهنگ مهدویت و انتظار شده است. وقتی کسی از امام مهربانی، چهره خشن و خونریزی را در ذهن خود ترسیم کرده، ظهور او را آغاز جنگ و وحشت و ناامنی می داند، در جبهه مقابل امام قرار می گیرد.

۲. دنیاخواهی و منفعت طلبی
مهدویت جریانِ زمینه ساز عبودیت و بندگی خداست و امام مهدی علیه السّلام آن موعود الهی است که به همه ستم ها، حق کشی ها و هوس های حرام، پایان داده، به جای بی عدالتی ها، دادگری و عدالت را در رواج ایجاد خواهد داد.
بدیهی است آن ها که برای انسان و جهان، هدفی جز خور و خواب و شهوت نمی بینند با هر حقیقتی که با هدف دنیایی آن ها منافات داشته باشد، مخالفت و دشمنی می کنند.
امروز، دنیای استکبار که غرق در مادیّت و شهوات رانی است می کوشد که همگان را با همین لذات پست، از سعادت و آخرت غافل کند، تا هرچه بیشتر بر منابع مادّی زمینی مسلّط شود. و روشن است که با این دیدگاه نمی تواند جریان حاکمیّت ارزش های معنوی را که ره آورد حکومت مهدی علیه السّلام است، بپذیرد و با انواع وسائل به ستیز با فرهنگ مهدویت و انتظار می پردازد. به ویژه که دشمنان می دانند که مهدویّت، جریانی است که انسان ها را به نفی هر گونه سلطه و ظلم فرا می خواند و در همین روزگار غیبت نیز منتظران را به سوی اهداف حکومت جهانی مهدی علیه السّلام که عدالت محوری و حق طلبی است دعوت می کند.
جریان های مدّعی مهدویّت و بابیّت و ارتباط با امام زمان نیز بیشتر برای کسب شهرت و جلب منفعت به میدان ستیز با امام مهدی علیه السّلام پا می گذارند.

۳. تعصّب باطل
اسلام پیوسته انسان را به تفکر و اندیشه دعوت کرده است. قرآن نیز ارزش آدمی را به تعقّل و خردورزی او دانسته است (2) و افرادی را که به دلیل تعصّب باطل بر راه غلط نیاکانشان، پافشاری می کنند نکوهش کرده است. (3)
بخشی از دشمنی ها با جریان مهدویت، ریشه در همین خصلت زشت دارد. وهابیت که خود را به اسلام نسبت داده است با نفی سایر مذاهب اسلامی هر عقیده ای جز عقاید خود را باطل می شمارد. وهابیت با این تعصّب کور و باطل به عقاید شیعه حمله کرده، به ویژه مهدویت شیعی را تخریب و تحریف می نماید و در یک ستیز دامنه دار و آشکار در رسانه های گوناگون به دشمنی با این حقیقت قرآنی می پردازد.

۴. خودمحوری و استکبار
مستکبران عالم که به دنبال سلطه بر مستضعفان و سرنوشت آن ها هستند که با جریان مهدویت که جریان مبارزه با ظالمان و ستم گران است دشمنی می کنند و این دشمنی به دلیل خوی استکباری و روحیه ستمکاری آن هاست.
مقام معظم رهبری – مد ظله – در این باره فرموده است:
قدرت های استکباری، خواهان غفلت و خواب آلوده بودن و نیز عدم تحرک ملت ها هستند و چنین وضعی را بهشت خود می دانند؛ اما انتظار فرج، موجب می شود که انسان به وضع موجود قانع نباشد و بخواهد به وضعی بهتر دست پیدا کند. (4)

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش ۱۷۲٫
2.سوره بقره: ۱۶۴؛ سوره یوسف: ۲؛ سوره آل عمران: ۱۹۱٫
3. سوره بقره: ۱۷۰؛ سوره مائده: ۱۰۴؛ سوره انبیاء: ۵۳٫
4. فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، ش ۲، ص ۳۸٫

منبع مقاله :
نگین آفرینش (۲) (درسنامه دوره عمومی ‌معارف مهدویت)، مؤلفان: محمد امین بالا دستان، محمد مهدی حائری پور و مهدی یوسفیان، ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگ حضرت مهدوی موعود، چاپ ۱۱، بهار ۱۳۹۴٫

سرنوشت انسان بدست خود انسان است.
انسان شرف مخلوقات به واسطۀ اراده و اختیاری که دارد میتواند مسیرخود راتعیین نماید و برای زندگی خویش هدفی معین سازد و دراین آزادی عمل لیاقت و شخصیت خود را نشان میدهد,و دراین جهان هستی تنها موجودی که دارای این چنین موقعیتی میباشد تنها انسان است و عجیب این جاست که هر راهی را که برای خود بر می گزینید منتهی درجه وسائل پیشرفت  برای او مهیا میگردد گوئی جهانی آفریده شده که او در رسیدن بمقصد توفیق یابد, راستی ابر و باد ومه و خورشید و فلک درکارند تا انسان کاری انجام دهد.
در این حال اگر بدنبال علم ود انش گام بر می داشت مردی عالم میگردد و اگر در راه رضای پروردگار راهی را پیمود تا بدانجا می رسد که بجز خدا نبیند ,بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت.
همین انسان اگر از راه منحرف گردید نه تنها خود را بیچاره وبدبخت مینماید بکله جامعه ای را به بدبختی سوق میدهد ,نه تنها خود میسوزد هزاران افراد رابه جهنم میکشاند, آنقدر ازراه دور می افتد که باهیچ وسیله ای نمی توان او را براه بازگرداند ,چنان بخواب غفلت فرو  میرود که هیچ بانگ آسمان خراشی او را بیدار نمیسازد , او آزادولی آزادی  خطرناک و موفقیت آمیز که در هر حال اختیار انتخاب آن با خود اوست. درست مانند مرد سرمایه داری است که میتواند با سرمایۀ خود ملتی را به اوج عظمت برساند و به سر مایه خود بیفزاید ودیگران را از سرمایه خود بهره مندگرداند و میتواند باسرمایه خویش  جمعیتی را به پستی وزبونی  سوق دهد.
استفاده ازسرمایۀ هستی بدست انسان است و خداوند جهان را برای او خلقت نموده و باو قدرت بهره برداری داده است« انا سخر لنا...»
منبع:کتاب همه در انتظار اویند نوشته حسن سعید ص20
اهمیت ظهور آگاه کردن مردم جهان
امروز «ظهور آگاهی» یکی از مهم ترین راه های به وجودآمدن تمنای ظهور در همهی مردم جهان است چه مردم مستضعف دنیا و چه انسان های از خود بیگانه ای که هیچگاه مزه ی زندگی واقعی را درک نکرده اند,تشنه شنیدن اوصاف عصر ظهورند. امروز وظیفه ی ما شیعیان بسیار سنگین تر از قبل است ؛زیرا تمدن غرب , از دیر باز , مردم جهان را به اسم تمدن در چاه بی هویتی و از خود بیگانگی فرو برده است و مردم بالاترین حد آرامش خود را در مصرف مشروبات الکی می دانند. هیچ معنویتی درجهان به اندازه ی «ظهور آگاه شدن» اشتیاق و امید به آینده را دردل مردم جهان بیدار نمی کند. «ظهور آگاهی» امروز بهترین وسیله برای دعوت مردم جهان به سوی ایمان است. این سلاح ,ما را در مقابل تمام دسیسه ها و نیزنگ های دشمنان اسلام, پیروز خواهد کرد. به شرط این که آن را باور مندانه برای مردم بازگو کنیم و آگاه باشیم که کار مهم وبسیار بزرگی را انجام می دهیم. حالا با هم روایات مربوط به زندگی در عصر ظهور و را مرور می کنیم واز خدای عزیز توفیق درک چنین زمانی را تمنا می کنیم.
«..  اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِکَ »
بار الها , ما را دولت بخشنده ای را مشتاقیم که اسلام ومسلمین را با آن عزت و شوکت عنایت فرموده و نفاق و منافقان را به واسطه ی آن خوار گردانی و ما را درآن دولت از کسانی که مردم را به فرمانبرداری و اطاعت از توفرا می خوانند و از پیشوایانی که به راه تو هدایت می کنند, قرار دهی و به وسیله ی آن دولت, کرامت و بزرگی در دنیا و آخرت به ما بخشی.


بیعت دنیا خواهان  با امام
رسول خدا(ص) فرمود: «خدای عزّ و جلّ در قیامت با سه کس سخن نخواهد گفت و نگاهشان نخواهد کرد و لیاقت شان نخواهد بخشید و آنان را به شکنجه ای دردناک گرفتار خواهد کرد. اول مردی که به خاطر دنیا با امامی بیعت کند، پس هر گاه خواسته اش را از دنیا به او بدهد به بیعتش وفادار بماند و گرنه دست از بیعت بردارد ...».

الخصال، ج1، 107.
مختصری درباره نویسنده وبلاگ

سلام

سولماز اسدی هستم از عاشقان و دلباختان خاندان نبوت و رسالت, آنها که آمدند و ولی تمام انسان ها شدند برای راه حق و حقیقت . همیشه در دلم علاقه وافر و ذوق بی وصفی نسبت به معارف و قانون الهی یعنی قرآن و عترت دارم و سعی می کنم در جهت آنها حرکت کنم همیشه و در همه جا سعی بر داشتن عدالت و سخن حق حتی در مورد خودم و درجهت اصلاح ام باشد و از زبان یک کودک  قبول میکنم و تلاش می کنم تا هر چند سرتا پایم پیوند خورده به گناه باشد توبه کنم و باز هم گر صد بار توبه شکستی باز آیی در درگاه الهی هر چند واقعا خوب بودن خیلی سخت است, رو سفید باشم .

با این اوصاف در مسابقات معنوی و فرهنگی بسیار شرکت کردم مسابقات کتابخوانی و مسابقات شعار نویسی برای شهیدان هسته ایی و قرآنی در سطح شهر و از تلویزیون  و  حفظ حدیث و متن های ادبی و دلنوشته  جایزه های گوناگونی برده ام .

و تماماً نوشته ها و فعالیت هایم در جهت معنویت و عجین شدن با خداوند بیش از پیش است امید وارم خداوند تمام بندگانش را غریق رحمت کند و لحظه ایی آنها را به حال خود وا مگذارد.

امام، قلب عالم
یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام به نام یونس بن یعقوب روایت می‌کند:
همراه چندی از اصحاب در محضر حضرتش بودیم. امام علیه السلام به هشام بن حکم فرمودند: ماجرای مباحثه‌ات با عمرو بن عبید را تعریف کن.
هشام می‌گوید: یابن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، فدایتان گردم. هیبت و جلال شما به من اجازة صحبت نمی‌دهد و زبانم در مقابل شما گویا نیست.
امام علیه السلام فرمودند: هرچه از شما می‌خواهم انجام دهید.
هشام گفت: باخبر شدم که عمرو بن عبید مجلس درس و بحثى در مسجد بصره تشکیل داده و گروهى به مجلس او حاضر شده و سؤالاتى از او مى‏نمایند. تحمل این وضع برایم دشوار بود؛ لذا براى ملاقات و بحث با او به بصره رفتم … دو زانو در برابر او نشستم و سپس گفتم: اى مرد عالم، من شخص غریبی هستم، اجازه می‌دهید از شما چند سوال بپرسم؟
گفت: بپرس.
گفتم: آیا چشم داری؟
گفت: پسرجان، این چه سؤالى است؟! چیزی که خودت مى‏بینى چرا از آن سؤال مى‏نمائى؟
گفتم: سؤالات من از این قبیل است.
گفت: پسرجان، سؤال بنما گر چه احمقانه است.
باز پرسیدم: آیا چشم داری؟
گفت: آرى.
گفتم: با چشم خود چه کار می‌کنی؟
گفت: با چشم خود رنگ‌ها و اشیاء و افراد را مى‏بینم.
گفتم: آیا بینى دارى؟
گفت: بلى، بینى دارم.
گفتم: با آن چه کارى انجام می‌دهى؟
گفت: بوها را تشخیص می‌دهم.
گفتم: آیا دهان دارى؟
گفت: بلى.
گفتم: با آن چه می‌کنى؟
گفت: مزه‏ها را با آن تشخیص می‌دهم.
گفتگوی هشام و عمرو ادامه می‌یابد تا آنجا که هشام می‌پرسد:
آیا قلب هم داری؟
گفت: بلى.
گفتم: با آن چه کاری انجام می‌دهی؟
گفت: هر چه را که با اعضاء و حواس خود احساس می‌کنم به وسیلة قلب است که تشخیص می‌دهم.
گفتم: آیا این اعضا و جوارح می‌توانند از قلب بی نیاز باشند؟
گفت: نه.
گفتم: چگونه با این نیروها باز محتاج به قلب هستى درحالی که همة آنها صحیح و سالمند؟
گفت: پسرم، هنگامى که اعضاء و حواس من در احساس خود تردید داشته باشند به قلب رجوع مى‏کنند تا به یقین قطعی برسند و تردیدی برایشان نماند.
گفتم: پس خداوند قلب را براى رفع شک و تردیدِ هر یک از حواس قرار داده است.
گفت: بلى، چنین است…
گفتم: خداوندی که نیروها و حواس تو را به خود وا نگذاشته بلکه برایشان امام و سرپرستی گمارده است که ادراکشان را تصحیح نماید و شکّشان را رفع کند، چطور ممکن است جامعه بشری و اهل ایمان را به خود واگذارد و در مواضع شک و تردید و اختلاف، امامی تعیین ننموده که با رجوع به او شک و اختلاف از میانشان برود؟!
سخن که به اینجا رسید عمرو بن عبید سکوت کرد وهیچ نگفت…
راوى می‌گوید: امام صادق علیه السلام از شنیدن سخنان هشام تبسمی کردند و فرمودند: اى هشام، این حقایق را از کجا آموختی؟
هشام گفت: ناخودآگاه بر زبانم جاری شد.
امام علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند این حقایق در صحف ابراهیم و موسى علیه السلام آمده است.
هر مجموعه ای در عالم دارای قلب و مرکزی است که حیات تک تک اجزای مجموعه به وجود او وابسته است. به عنوان مثال ریشة یک درخت همان قلب آگاهی است که تمام اجزای درخت حیاتشان را مدیون اویند.
جهان هستی هم یک مجموعه است و باید قلبی داشته باشد.
به راستی قلب این عالم کیست؟
پیکر پرجنب وجوش جهان، مدیون کدام حقیقت است؟
کیست که به منزلة کانون عالم هستی و حساس ترین و مقدس ترین نقطة گیتی است؟
اخبار و روایات تصریح دارند که این عالم نیز نظیر هر مجموعة دیگر، محور و مرکزی دارد که به یمن او پابرجا و ثابت مانده است و او کسی نیست جز وجود مبارک امام علیه السلام.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام ‌ می¬فرمایند:
(الامام) قُطْبُ الْوُجُودِ وَ سَمَاءُ الْجُود؛
(امام) قلب عالم و آسمان بخشندگی است.
امام یعنی افلاکی خاک نشین؛
نَحْنُ الْاَسْرارُ الْاِلهیّةُ المُوَدِّعَةُ فِی الْهَیاکِلِ الْبَشَریَّة؛
ما اسراری الهی هستیم که در کالبدهای بشری به امانت سپرده شده ایم.
امام یعنی یگانة روزگار؛
الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ… لَا یُوجَدُ لَهُ مَثِیلٌ وَ لَا یَقُومُ لَهُ بَدِیلٌ؛
امام یگانة روزگار است … همتایی ندارد و جایگزینی برای او نیست.
امام یعنی فراتر از اندیشه وخیال؛
ظَاهِرُهُ أَمْرٌ لَا یُمْلَکُ وَ بَاطِنُهُ غَیْبٌ لَا یُدْرَکُ؛
ظاهرش امری دست نیافتنی و باطنش سِرّی است که قابل درک نمی‌باشد.
امام یعنی وادی حیرت عقل؛
حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْأَفْهَامُ‏ فِیمَا أَقُولُ؛
عقل‌ها حیران و اندیشه‌ها سرگشته می‌شوند از آنچه که در شأن او گفته می‌شود.
امام یعنی فراتر از حد توصیف؛
جَلَّ مَقَامُ آلِ مُحَمَّدٍصلی الله علیه و آله و سلم عَنْ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ؛
مقام آل محمدصلی الله علیه و آله و سلم برتر است از توصیف وصف کنندگان.
امام یعنی آیینة تمام نمای خدا؛
لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَها اِلَّا أنَّهُم عِبادُکَ؛‏
(خداوندا،) تفاوتی میان تو و آن‌ها نیست مگر آن که ایشان بندگان تو هستند.
و خلاصه اینکه:
لَا تُسَمُّونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُم؛‏
ما را خدا نخوانید، آنگاه هرچه می‌خواهید در فضیلت ما بگویید.
امروز قلب عالم هستی و امام عالم، حضرت بقیه الله الاعظم، حجّت بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌باشد که در زیارتنامة آن بزرگوار می‌خوانیم:
اَلسَّلَامُ ‏عَلَیْکَ ‏یَا قُطْب ‏الْعَالِم‏؛
سلام برتو ای قلب عالم!
اگر زمین زیر پای ما همچون گاهواره است،
اگر آسمان بر زمین فرود نمی‌آید و هستی از هم نمی‌پاشد،
اگر درختان میوه می‌دهند و چشمه‌ها جاری می‌گردند،
اگر روز و شب از پی هم می‌آیند و فصل‌ها پدیدار می‌شوند،
اگر عالم حیاتی دارد و همة موجودات روزی می‌خورند،
اگر خلقتی بر پایه عشق و عبودیت بنا گردیده،
همه و همه به خاطر وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است که در روایات آمده:
بِبَقَائِهِ ‏بَقِیَتِ‏ الدُّنْیَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء؛
به خاطر حیات او دنیا برپاست و به یمن وجودش تمامی جهانیان(مؤمن و کافر) روزی می‌خورند و زمین و آسمان آرام و قرار گرفته است.
حقیقت زیبایی است اینکه پروردگار عالم، دوست و دشمن را بر سر سفرة کرامتِ حجت خویش نشانده و از نعمت‌های این جهان بهره مند نموده است.
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:
بِنَا أَثْمَرَتِ‏ الْأَشْجَارُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ بِنَا أَنْزَلَ‏ غَیْثَ السَّمَاءِ وَ نَبَتَ عُشْبُ الْأَرْضِ؛
تنها به یمن وجود ماست که درختان میوه می‌دهند و میوه‌ها به ثمر می‌رسند و رودها روان می‌گردند و از آسمان باران می‌بارد و از زمین گیاه می‌روید.
این نعمات و برِکات، آن قدر فراوان و فراگیر است که عموماً غفلت نموده و کمتر آنها را به چشم لطفی از سوی امام علیه السلام می‌نگریم. اگر اندکی تعقل و تأمل نماییم به گونه ای دیگر نعمت وجود امام علیه السلام را درک خواهیم کرد.
منبع:کتاب مهدی نوشته محمد مهدی قائمی ص4-8
اهداف خداوند از غیبت امام زمان چیست؟ – بخش سوم
هدایت بخشی مداوم
همان طور که در مباحث گذشته اشاره شد، امامان واسطه فیض الهی و منبع هدایت و راهنمایی مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدایت مردم – وقتی آنان در برهه ای از زمان نعمت بی نظیر الهی (امام معصوم) را قدردان نبودند – طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غیبت قرار می دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فیض و رحمت حق از طریق او به بندگان ادامه یابد و راه هدایت و رستگاری بر روی مردم باز باشد.
به نظر می رسد با توجّه به وجود مشکلات زیاد فراروی امامان، غیبت، بهترین وسیله این هدایت بخشی باشد.
امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است: «لا تخلوا الأرضُ من قائم للهِ بِحُجَّه اَمّا ظاهراً مشهوراً و اِمّا خائِفاً مغموراً لئلاّ تبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بیّناته… »؛(۱) «زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست که برای خدا با برهان روشن، قیام کند (به صورت) آشکار و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان؛ تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود (دلیل های روشن هدایت از بین نروند)».
۱- نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷
ظهور نسل مؤمن از صلب کافر و منافق
طول غیبت، باعث می شود که در اصلاب فاسدان و منافقان و کافران، اگر مؤمنی باقی باشد، همه به دنیا بیایند؛ چنان که شیوه امامان معصوم نیز چنین بوده و حتی پیش بینی هایی در مورد بعضی از افراد منافق و ناصبی داشتند. بعد از مدتی نیز از صلب آنان، افرادی مؤمن و دوستدار اهل بیت علیه السلام به دنیا می آمدند. ابراهیم کرخی می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: خداوند سالمت بدارد؛ آیا علی علیه السلام در دین خدا قوی نبود؟ فرمود: آری چنین بود: گفتم: پس چگونه مردم بر او چیره شدند و او جلوی ایشان نایستاد؟ چه چیزی باعث شد جلوی آنها را نگیرد؟ فرمود: آیه ای از قرآن، او را از این کار بازداشت. گفتم: آن آیه کدام است؟ فرمود: «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»؛(۱). خداوند عز و جل فرزندانی مؤمن، در پشت افرادی از کافران و منافقان قرار داده است و حضرت علی، پدران کافر یا منافق را نمی کشت تا اینکه این امانت های الهی از پشت آنان خارج شوند و وقتی این فرزندان از صلب آنان خارج می شدند، بر هر کدام که دست می یافت، با آنها می جنگید. قائم ما اهل بیت نیز چنین است، تا تمام امانت های الهی از پشت پدرانشان (کافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نکرده و کسی را نمی کشد. اما وقتی امانت ها خارج شدند، بر کافران و منافقان مسلّط شده، آنان را می کشد»(۲).
۱- فتح (۴۸)، آیه ۲۵
۲- اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۸۹، ح ۲۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح۹
حضرت علی(ع)، ضمن چند روایت گونه های متعددی از فتنه های آخرالزمانی را بیان نموده اند.
چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولی خون ریزی مباح می شود؛ در دومی خون ریزی و غارت اموال؛ در سومی خون ریزی، غارت اموال و تجاوز به نوامیس؛ چهارمی که حتی اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشی دچار آن فتنه خواهی شد.

حضرت علی(ع) از آغازین ایام حیات، در محضر رسول خدا(ص) بود و از دریای علم ایشان خوشه برمی چید. به تصریح آن امام همام، نبی خاتم(ص) در لحظات آخرین زندگی پرخیر خویش، هزار دروازة علم را برای ایشان گشودند که از هریک از آنها هزار در دیگر گشوده شد.1 بنابر شرایطی که حضرت علی(ع) در آن می زیستند بیش از دیگر اهل بیت(ع) به تصویر و ترسیم آینده، گاه نزدیک و گاه دور پرداختند. از مشهورترین پیش گویی های ایشان که به سرعت، راستی آن بر مخاطبان عیان شد، ماجرای جنگ نهروان با خوارج بود که فرمودند: «از شما کمتر از ده تن کشته خواهد شد و از ایشان کمتر از ده تن زنده خواهند ماند».2 این عبارت پیش از آغاز نبرد بیان شد و اندکی پس از خاتمة نبرد، شمارش شهدای سپاه و فراریان خوارج، حاضران را متحیر نمود. گاه نیز در روایات علوی صحبت از آیندة نه چندان دور است؛ برای نمونه از این دست می توان به پیش گویی امیرمؤمنان(ع) دربارة حملة مغول به سرزمین های اسلامی یاد کرد3 که با استناد به همین روایت و با درایت و حزم خواجه نصیرالدین طوسی، جامعة شیعیان کمترین آسیب را در این فتنه متحمل شد.

یکی از پیش گویی هایی که در لابه لای بیانات امیرمؤمنان، امام علی(ع) مطالب ارزنده و قابل توجهی دربارة آن می توان یافت، مسئلة فتنه های آخرالزمانی است. دربارة موضوع فتنه های آخرالزمان، روایات متعددی از معصومان(ع) نقل شده که در اینجا تنها به مرور روایات علوی اکتفا می کنیم و انشاءالله در فرصتی دیگر، باید به تفصیل دربارة آن سخن گفته شود.

معنای فتنه

فتنه را در لغت، به امتحان و آزمودن معنا کرده اند5. این واژه معمولاً دربارة آن دسته از امتحاناتی به کار برده می شود که با تلخی و سختی همراه است6.

در قرآن کریم، این واژه علاوه بر این معنا،7 برای بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،8 شرک و کفر،9 افتادن در معاصی و نفاق،10 اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،11 گمراهی،12 کشتار و اسارت،13 تفرقه و اختلاف میان مردم14 و... به کار رفته است.

گونه شناسی فتنه های آخرالزمان

حضرت علی(ع)، ضمن چند روایت گونه های متعددی از فتنه های آخرالزمانی را بیان نموده اند و همان طور که خواهیم دید، چهارمین یا پنجمین آنان را بدترین آنها خوانده اند:

ـ چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولی خون ریزی مباح می شود؛ در دومی خون ریزی و غارت اموال؛ در سومی خون ریزی، غارت اموال و تجاوز به نوامیس؛ چهارمی که حتی اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشی دچار آن فتنه خواهی شد.15

ـ خداوند در این امت، پنج فتنه قرار داده است: ابتدا فتنة عمومی، سپس فتنة خواص، پس از آن فتنة سیاه تاریک که مردم در آن بسان چارپایان می شوند، سپس هدنه(صلح میان مسلمانان و کفار در پی جنگ و کشتار) و درنهایت دعوت کنندگان ضلالت و گمراهی می آیند. در آن روز اگر برای خداوند جانشینی ماند درخدمتش باش.16 و در جایی دیگر حضرتش حیوان سانی مردم را ناشی از فتنة کور، پیچیده و گنگ پنجم خوانده اند.17

ـ همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی. اما پیروی از هوای نفس، از حق باز می دارد و آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان می نهد. همانا دنیا، پشت کنان می رود و آخرت، کوچ کرده و به سوی ما می آید، و هر کدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ چه، امروز کار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و کار نیست. همانا فتنه ها و آشوب ها از هواپرستی آغاز می شود. در آنها، [به وسیلة] فرمان های خود پرداخته با خدا مخالفت می شود و مردانی در عهده دار شدن آنها، به جای مردانی دیگر می نشینند.

اگر حقّ خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمی خورد، و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمی ماند، لیکن مشتی از حق و مشتی از باطل گرفته شده و با هم آمیخته گردیده است. اینجاست که شیطان بر دوستداران خود چیره می گردد، و کسانی رهایی می یابند که از طرف خداوند عاقبت نیکی برای آنها رقم خورده باشد.

همانا من از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: چگونه خواهید بود زمانی که فتنه ای شما را در برگیرد که در آن کودکان بیش از آن به نظر رسند که هستند [سن و سالشان بیشتر به نظر می رسد]، و جوانان به پیری رسند. مردم به کژراهه می روند و آن (انحراف) را مانند سنّت خویش می گزینند و هرگاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می شود سنّت دگرگون شده است. این در نظر مردم کاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بکوبد، چنان که آتش، هیزم را می کوبد و آسیاب طعمة خود را. آنها دین می آموزند اما نه برای خدا، و دانش می جویند امّا نه برای عمل؛ و به وسیلة کار آخرت، دنیا را می طلبند.18

مصادیق فتنه ها

تعداد و گونه های فتنه های آخرالزمان آنچنان زیاد است که به طور عادی اولین تصوری که برای هر شنونده ای از شنیدن این واژه به وجود می آید، همین موضوع است. همان طور که دیدیم در میان این سیل فتنه ها چهار یا پنج مورد بیش از دیگر موارد، انسان ها را مبتلا می سازد. در بعضی از روایات علوی(ع) می توان مصادیق و تسهیل کننده هایی را برای وقوع در فتنه یافت:

حضرت امیر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمودند:

برای امتم بیش از هر چیز از گمراهی پس از معرفت، فتنه های گمراه کننده و شهوت، شکم و فرج بیمناکم.19

از همه مهم تر اینکه فتنة فراگیری در میان تمام مسلمانان رخ می دهد که تا زمان ظهور ادامه می یابد:

از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود: جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمد، به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن می توان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا، خبر پیشینیان و آنها که پس از شما می آیند و حکم (آنچه) مابین شما (رخ می دهد) آمده است. [آن] فاصل میان حق و باطل است و هزل نیست. هر ستم کاری که بدان عمل نکند خداوند او را درهم می شکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی، ذکر حکیم و صراط مستقیم است.20

قسم به آنکه جان علی در دست اوست این امت به هفتادوسه فرقه تقسیم می شوند که همة آنها در آتشند به جز این فرقه: «و ممّن خلقنا أمّةٌ یهدون بالحقّ و به یعدلون؛ و از میان کسانی که آفریده ایم، گروهی هستند کعبه حقّ هدایت می کنند و به حق داوری می نمایند».21 اینهایند که نجات می یابند.22

در دیگر روایات، حضرت امیر(ع)، دستة نجات یابنده را خود، شیعیانشان23 و تمام پیروانشان24 معرفی نموده اند:

رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی که مرا به آسمان ها بردند، قصرهایی دیدم که از یاقوت سرخ، زبرجد سبز، درّ و مرجان و طلای خالص بود، کاه گل آنها از مشک خوشبو، خاکش از زعفران، و دارای میوه، نخل خرما و انار، حوریه، زن های زیبا و نهرهای شیر و عسل که بر روی درّ و جواهر می گذشت ـ در کنار آن دو نهر، خیمه ها و غرفه هایی بنا شده، بودند و در آنها خدمتکارها و پسرانی بودند، و فرش هایش از استبرق، سندس و حریر بود و طناب هایی در آنها بود. گفتم: ای حبیب من جبرئیل، این قصرها از آن کیست، و قصة آنها چیست؟ جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو پس از تو بر امّت، علی است. ایشان را در آخر الزمان به نامی که دیگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی که این نام برای آنان زینت است، زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده اند، و سواد اعظم اینانند. اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از او، برای شیعیان برادرش حسین، پس از او، برای شیعیان فرزندش علی بن الحسین، بعد از او، برای شیعیان فرزندش محمد بن علی، پس از او، مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمد، پس از او، برای شیعیان فرزندش موسی بن جعفر، پس از او برای شیعیان فرزندش علی بن موسی، بعد از او، برای شیعیان فرزندش محمد بن علی بعد از او؛ و برای شیعیان فرزندش علی بن محمد، پس از او برای شیعیانش فرزندش حسن بن علی پس از او، و برای شیعیان فرزندش محمدِ مهدی پس از اوست. ای محمد اینان امامان پس از تو، نشانه های هدایت و چراغ های روشن در تاریکی ها هستند. شیعیانشان ـ تمامی ـ فرزندان تو هستند، و دوستداران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند، که باطل را واگذارده و از آن دوری کرده اند، و آهنگ حق نموده و از آن پیروی کرده اند، آنها را در زمان زندگی شان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت کنند. در صدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد کنند. رحمت خدا بر ایشان باد زیرا او آمرزنده و مهربان است».25

در برخی روایات دیگر از ایشان آمده که دوازده یا سیزده فرقه از فرق اسلامی به ایشان محبت می ورزند و ولایتشان را قبول دارند.26

شدت این فتنه را از آنجا می توان دریافت که ایشان می فرمایند:

اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل می کشانند و به عکس.27

سختی این فتنه ها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:

زمانی بر مردم می آید که دل مؤمن در نهادش آب می شود، همان طور که سُرب در آتش آب می شود، و سبب آن نیست مگر اینکه فتنه ها و بدعت هایی را که در دین آنها ظاهر گشته مشاهده می کنند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارند.28

در جای دیگر از حضرتش نقل شده که مؤمنان آخرالزمان از کنیزان پست تر شمرده خواهند شد.29

برکات بروز فتنه ها در جامعه

هرچند فتنه ها، سختی ها و تلخی های خاصّ خود را به دنبال می آورد لیکن شیرینی هایی در پی آن نصیب مؤمن می شود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد. در روایات رسول خدا(ص) و امامان اطهار(ع) می خوانیم:

«از فتنه های آخرالزمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود می کند».30

در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است:

ای علی، شگفت آورترین مردم از نظر ایمان و بزرگ ترین آنان از نظر یقین مردمانی هستند که در آخرالزمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی کتاب ایمان آورده اند.31

امام صادق(ع) فرمود: «پس از آنکه عثمان کشته و با امیر المؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد، خطبه ای خواند و در آن فرمود: «هان که گرفتاری شما به گرفتاری همان روز که خداوند پیغمبرش را برانگیخت بازگشت نموده است. سوگند به آنکه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنکه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید. حتماً باید افرادی که کوتاه آمده اند پیشی گیرند و آنانی که پیشی گرفته اند کوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانه ای را پنهان نکرده ام و هیچ دروغی نگفته ام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود».32

یکی از برکات صبر در آخرالزمان این است که مؤمن را در ثواب تمام نیکی های پیشینیانش شریک می سازد:

وقتی در جنگ نهروان امیر المؤمنین(ع) خوارج را به قتل رسانید، مردی به خدمت حضرت رسید. حضرت به او فرمود: «قسم به خداوندی که دانه را شکافت و آدمی را آفرید، مردمی در اینجا با ما آمده اند که هنوز خداوند پدران و نیاکان آنها را خلق نکرده است!»

آن مرد عرض کرد: مردمی که هنوز خلق نشده اند چگونه می توانند با ما آمده باشند؟!

فرمود: «آری، آنها مردمی هستند که در آخرالزمان می آیند و در این هدف که ما داریم آنها نیز شریکند و تسلیم ما، پس آنها در آن راه که ما گام برمی داریم شرکای حقیقی و واقعی ما هستند».33

مسلماً هر آزمونی که سخت تر باشد در عین آنکه بسیاری نمی توانند در آن قبول شوند آن عده ای که توفیق و پیروزی می یابند تعدادی اندک و جایگاهی رفیع خواهند داشت.

راه رهایی از فتنه های آخرالزمان
تمسک به قرآن و اهل بیت(ع)

راه رهایی از این فتنه های آخرالزمانی در بیانات امیرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومی و فردی قابل دسته بندی است. راه عمومی همان تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) است. راه فردی که به برخی از صحابه توصیه می شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سکوت، قعود و... است.

روایت مربوط به تمسک به قرآن را پیش از این مرور کردیم.34 دربارة تمسک به اهل بیت(ع)، روایات متعددی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده که با توجه به جامعیت روایت ذیل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بیان دیگر موارد خودداری و به نقل همین مورد اکتفا می کنیم.35

امیر مؤمنان(ع) در ضمن خطبه ای بلند راه هایی را برای رهایی از فتنه ها و مصون ماندن از عذاب الهی که فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروی مؤمنان نهادند. در اینجا به مناسبت، به فرازهایی از این سخن گران سنگ توجه می کنیم:

من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستیم و خاندان ما با ما هستند پس هر کس ما را بخواهد باید گفتار ما را بگیرد و به کردار ما عمل کند زیرا ما خاندانی هستیم که شفاعت از آن ماست. برای دیدار ما در کنار حوض با هم رقابت کنید، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سیراب می سازیم. هر کس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبریز بهشتی در او ریخته می شود؛ یکی «تسنیم» و دیگری «معین». در دو طرف این حوض، زعفران است. کسی را بر ما نمی گزیدند ولی اوست که از بندگانش هر که را بخواهد ویژه رحمتش کند، پس خدا را ستایش می کنم بدین نعمت ها که مخصوص شما قرار داده و بر حلال زادگی شما، چون یاد ما خانواده، شفای هر درد، بیماری و وسوسة شک آور است، و البته دوستی ما خشنودی خداست، و هر کسی که راه ما را گیرد، فردا در «حظیر القدس» و «فردوس برین» با ماست، و منتظر امر ما همچون کسی است که در راه خدا به خونش غلتد، و هر که فریاد ما را بشنود ولی ما را یاری نکند خدا به رو بر سر دو سوراخ بینی او را در دوزخ سرنگون سازد.

1. استقامت و تقیّه در برابر دشمنان: ما درِ گشایش، چون مبعوث شوند و همه راه ها بر مردم بسته شود، ماییم «باب حطّه» که در اسلام است هر کس در او آید نجات یابد و هر که از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پایان داد و آنچه را بخواهد به ما می زداید و به ما پایدار سازد و به ما باران فرود آید، مبادا فریبنده شما را از خدا فریب دهد، اگر بدانید درماندن شما میان دشمنانتان و تحمّل اذیت ها چه اجری دارید چشم شما روشن شود، و اگر مرا نیابید چیزهایی بینید که آرزوی مرگ کنید از ستم و دشمنی و خودبینی و سبک شمردن حق خدا و ترس، چون چنین شود همه به رشته خدا بچسبید و از هم جدا نشوید، و بر شما باد به صبر و نماز و تقیّه.

2. ثبات و دوری از رنگ به رنگ شدن: و بدانید که خداوند دشمن میدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولایت اهل حق دور نشوید چون هر کس دیگری را جای ما برگزیند نابود است و هر که پیرو آثار ما شود به ما پیوندد، و هر که از غیر راه ما رود غرق شود همانا برای دوستان ما فوج هایی از رحمت خداست و برای دشمنان ما فوج هایی از عذاب خدا، راه ما میانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتیان به خانه های شیعیان ما چنان نگاه می کنند که ستاره درخشان را در آسمان می بینند.

3. پرهیز از دنیاگرایی: هر کس از ما پیروی کند گمراه نشود، و هر که منکر ما شود هدایت نگردد، و نجات نیابد آنکه بر زبان ما کمک دهد دشمن ما را و یاری نشود آنکه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنیای پوچ و بی ارزشی که سرانجام از شما دور شود و شما نیز از آن زوال یابید از ما روی نگردانید، زیرا هر کس دنیا را بر ما ترجیح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان این فرد] می فرماید: «ای وای بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفریط کردم».36

4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترین کوری نابینایی فضیلت ماست که با ما بی جهت و بدون گناه به دشمنی برخاسته فقط به جرم اینکه ما او را به سوی حق و دوستی خواندیم و دیگران او را به سوی فتنه دعوت کردند، آنها را بر ما ترجیح داد. ما را پرچمی است که هر که در سایة آن درآید، او را جا دهد و هر که بسوی او پیش تازد پیروز است و هر که از آن واماند نابود، و هر که بدان چنگ زند نجات یابد، شمایید آبادگران زمین که (خداوند) شما را در آن جای داد تا ببیند چه می کنید، پس مراقب خدا باشید در آنچه از شما دیده می شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ تر، در آن بروید که دیگری جای شما را نگیرد. سپس حضرت این آیة قرآن را تلاوت فرمود: «به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشتی که عرضش به قدر پهنای آسمان و زمین است و آن برای اهل ایمان به خدا و پیمبرانش مهیا گردیده».37

5. پیشه کردن تقوی: پس بدانید شما به بهشت نمی رسید مگر به تقوی، و هر که رها سازد پیروی از آنکه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگیخته شود برای او شیطانی که قرین و مونس او گردد.

6. عدم سازش با ستمکاران: شما را چه باشد که به دنیا تکیه کردید، و به ستم خشنودید، و فرو گذاشتید آنچه را که عزت و سعادت شما و نیروی علیه ستمگران در آنست، نه از خدایتان شرم دارید، و نه به حال خود فکر می کنید. شما در هر روز ظلم می شوید ولی از خواب بیدار نمی گردید، و سستی شما پایان نپذیرد، آیا نمی بینید دین شما کهنه می شود و شما سرگرم دنیایید، خدای بزرگ می فرماید: «و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید و گر نه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی، یاری شما نخواهد کرد».38و39

روایاتی که مخاطبش افراد متوسطی است که در فتنه ها احتمال لغزششان بیش از نجات به نظر می آید از این قرارند:

7. ذکر و یادآوری همیشگی: دانشمند آن کس است که ارزش خویش را بشناسد، در نادانی مرد همین بس که قدر خود را نشناسد و دشمن ترین بندگان نزد خدا همانا بنده ای است که خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حیران از راه راست باشد و هدفش را نداند چیست و بدون راهنما راه را بپیماید. اگر به سوی کسب مال دنیا دعوت شود اجابت می کند اگر به سوی آخرت دعوت شود کاهلی می کند گویا عملی را که برای دنیا انجام می دهد بر او واجب است و آنچه برای آخرت انجام می دهد از او ساقط. اینها در زمانی است که در آن زمان کسی سالم نمی ماند جز مؤمنی که دائم الذکر است و کم اذیت، که اگر حاضر باشد کسی او را نشناسد و اگر غایب باشد جستجویش نکنند.

8. عدم اشاعة گناه: اینان چراغ های هدایت و مشعل های فروزان برای شبروان هستند و برای سخن چینی و فساد در گردش نیستند، نادان و سفیه نباشند که گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه کنند. خداوند درهای رحمتش را بروی اینان می گشاید و از ایشان عذاب سختش را برطرف می کند. ای مردم همانا روزگاری می آید که مردم فقط به اسم اسلام بی نیاز باشند و از اسلام خبری نباشد آن چنان که ظرف تنها به آنچه که در آن ریخته می شود بی نیاز باشد.40

به امید آنکه خداوند همة ما را از شرّ فتنه های آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات این دوره سربلند بیرون آورد. انشاءالله

پی نوشت ها:

1. شیخ مفید، الإرشاد، ج 1، ص35.

2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبة 59.

3. علامه حلی ، الفین، ترجمه وجدانی، ص 953.

4. علامه حلی ، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین(ع)، ص 84.

5. تهذیب اللغة، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغة، ج 4، ص 472.

6. النهایة، ج3، ص410.

7. سورة عنکبوت (29)، آیة 2.

8. سورة مائده (5)، آیة 49.

9. سورة بقره(2)، آیة 193.

10. سورة حدید (57)، آیة 14.

11. سورة انفال (8)، آیة 73.

12. سورة مائده (5)، آیة 41.

13. سورة نسا (4)، آیة 101.

14. سورة توبه (9)، آیة 47.

15. السنن الوارده، ص35.

16. فتن ابن حماد، ص28.

17. همان، ص39.

18. روضه کافی، ص58.

19. السنن الوارده، ص37.

20. تفسیر عیاشی، ج1، ص3.

21. سورة اعراف (7)، آیة 181.

22. تفسیر عیاشی، ج2، ص43.

23. بحارالانوار، ج24، ص146.

24. الامالی، ص212.

25. الصراط المستقیم، ج2، ص153.

26. نهج السعاده، ج3، ص427 و ص430.

27. فتن ابن حماد، ص34.

28. امالی طوسی، ج2، ص132؛ وسائل الشیعه.

29. فتن ابن حماد، ص123.

30. کنزالعمال، ج11، ص189.

31. کمال الدین، ص288.

32. الکافی، ج1، ص396.

33. المحاسن، ص262؛ بحارالانوار، ج52، ص131.

34. ر. ک: الدرالمنثور، ج2، ص227.

35. ر. ک: کمال الدین، ج2، ص654.

36. سورة زمر (39)، آیة 56.

37. سورة حدید (57)، آیة 21.

38. سورة هود (11)، آیة 113.

39. نهج السعاده، ج3، ص421.

40. إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 35.