ساعت و تاريخ

پرچم ایرانفارسی | Arabic | English سه گروه مدّعی مهدویّت -گروه سوم :: دوازدهمین امام

تعداد بازديدکننده: ۱۹۰
۰

سه گروه مدّعی مهدویّت -گروه سوم

مدعیان دورغین

سه گروه مدّعی مهدویّت -گروه سوم
اینان عناصری  بودند که بر اساس نقشۀ استعمار و به استعمار و به اشارۀ استعمارگران , ادعای مهدویّت نمودند.
استعمار پلید برای درهم کوبیدن اسلام و فروپاشی جامعۀ بزرگ اسلامی و افشاندن بذر اختلاف و کینه توزی و جدایی , نقشه های خائنانه بسیاری کشید تا به هدف خویش که:«اختلاف بیانداز و حکومت کن» بود, برسد و جهان اسلام را ببلعد  از جمله نقشه های جهنمی آن در این میدان , ساختن مرامها و مسلکهای رنگارنگ در میان مسلمانان و بازی با مفاهیم و ارزشهای مقدّس و اعتقادات دینی آنان بود تا بدینوسیله بذر بی ایمانی و سستی عقیده و تزلزل دلها و قلبها را در جامعه اسلامی , پدید آورد و از چیزهایی که از آن در این راه برخی عناصر را به دلخواه خویش تربیت کردو پس از ساختن و آراستن ایشان به آنان دستور داد تا ادّعای مهدویّت کنند و آنان را با همۀ امکانات نیز در این راه یاری کرد که برای نمونه , تنها به یکی از این قماش مدّعیات دورغین , نظری می افکنیم.
بنیانگذار بهائیّت ,علی محمد باب
در سال18345 میلادی ,جاسوسی ازروس به ایران آمد و به منظور مبارزه با اسلام و مسلمانان , نقشۀ پلید و شیطانی استعمارگران را نیز به همراه داشت و متأسفانه این عنصر خیانتکار توانست در سیاست آن روز ایران ,نقش کینه توزانه و ویرانگری را,بازی کند.
پس ازمدتی  به عراق آمد  و با اینکه نامش «کینه دالگورکی» بود,خود را «شیخ عیسی لنکرانی» معرّفی کرد و به لباس روحانیّت در آمد و در درس « سید کاظم رشتی» که از علمای کربلا بود شرکت کرد و در همانجا با مردی که نامش « علی محمّد» و شاگرد سیّد رشتی بود و به مصرف حشیش عادت داشت- ملاقات کرد و با شگردهای خاصّی توانست با او طرح دوستی و رفاقت بریزد و اعتماد متقابل پدید آورد.
در یکی از شبها که «علی محمد» طبق برنامه و عا دت خویش مشغول حشیش کشیدن بود, جاسوس روسی با استفاده ازفرصت او را مخاطب ساخت و باهمه خضوع و احترام و تواضع به او گفت:
« یا صاحب الزّمان ! ترّحم علیّ! انت صاحب الزّمان قطعاً»
یعنی: ای صاحب الزمان! به من صحبت کن... تو بی هیچ تردیدی صاحب الزّمانی.
«علی محّمد» با اینکه در اوج کیف و نشئۀ  تخدیر حشیش بود و بخاطر آن تا حدودی مشاعر خویش را از دست داده بود باز هم مخاطب را ردّ کرد  و کوشید تا این نسبت دروغین را نپذیرد و ازخود دفاع ک ند, اما جاسوس روسی سخت اصرار کرد که : «نه! همین است که من می گویم.» و شیوۀ تکرار  و تلقین  را بکار گرفت و مرتّب به او اصرار کرد که او حضرت مهدی علیه السلام است.
هر گاه « علی محمّد» به مصرف  حشیش می پرداخت جاسوس روسی نیز فرصت را برا تلقین و تکرار آن دروغ رسوا , غنیمت می شمرد و سوالهای ساده ای از او می کرد و او نیز جوابهای سست و آبکی سرهم می کرد و جاسوس بازیگر, شروع به تحسین و تشویق او می کرد   و خود را در برابر  پاسخ خای آبکی و سست او شگفت زده و مسحور نشان می داد.
روزی جاسوس نابکار , یک بطری عرق از بغداد برای «علی محمد » خرید و با شگردی خاصّ به او تقدیم کرد و هنگامی که آن را به او خورانید و مست شد, تلقین و اصرار خویش را به او رسانید که« علی محمّد» همان امام مهدی است و از او تقاضا کرد که گفتار صادقانه و خالصانۀ جاسوس روس را بپذیرد او نیز تصدیق کرد و  پذیرفت که چنین است , امّا از ترس  ,جرأت اظهار آن را نداشت وبدان تصریح نمی کرد.
در گام دوّم ,جاسوس ا و را به اظهار آن دروغ رسوا تشجیع کرد و وعدۀ ثروت هنگفتی به او داد...
سرانجام « علی محمّد» از کربلا به «بصره» و از آنجا به « بوشهر» آمد و در آنجا بود که ادّعا کرد که :نایب خاصّ امام مهدی علیه السلام است , اما جاسوس روس به این اندازه رضایت نداد و به او اصرار ورزید که :«تو , خود امام عصر هستی, نه نایب خاصّ او.»
جاسوس پس از ورود « علی محمّد » به ایران, در کربلا بصورت گسترده ای پخش کرد که :«علی محمّد,صاحب الزّمان است و در بوشهر ظهور کرده است.»
او مردم را بر اثر پخش این دروغ رسول, دو دسته ساخت , بیشتر مردم بوشهر کسانی که «علی محمّد » را عنصری حشیشی و شرابخوار می شناختند به این شایعات که بوسیلۀ جاسوسان استعمار مرتّب دامن زده می شد می خندیدند  امّا برخی ساده لوحان و ابلهان ناآگاه نیز می گفتند:«نکند درست است...» و تصدیق می کردند.
جاسوس روسی , پس از افشاندن بذر اختلاف و جنایت و انجام این شگردهای شیطانی ,بعنوان سفیر روس به تهران رفت و با قدرت و امکانات و میدان عمل آماده ای با بهره وری از فرصت , جدّیتر از گذشته به ادامۀ عملیّات ابلیسی خویش همّت گماشت.
در تهران از دوستان خویش, چاسوسان جدیدی تربیت کرد و با امکانات گستردۀ خویش, وجدان و عقیدۀ آنان را خرید و آنان خود را در اختیار او در گروه اشاره و دستور او قرار دادند که از جملۀ آنان «حسین علی» ,معروف به «بهاء» و «میرزا یحیی» معروف به «صبح ازل» بودند که این دو برادر , نقش ویرانگری بر ضدّ اسلام و جامعۀ اسلامی و در اجرای نقشۀ این جاسوس پلید استعمار, داشتند.
« علی محمد» دو ماه در بوشهر ماند و از آنجا راهی شیراز گردید و از روستایی که عبور کرد,خود را نایب خاصّ امام عصر علیه السلام جا زد امّا هنگامی که به شیراز رسید, ادعّا کرد که :صاحب الزّمان است وبرخی فرومایه هایی که به مبدأ و معادی پایبندی نیستند به دورش حلقه زدند.
هنگامی که علمای شیراز از ورود آن شیطان رانده شده آگاه شدند برخی ازافراد آگاه و مورد اعتماد خویش را برای تحقیق ازواقعیت جریان , به محفل «علی محمّد» فرستادند و آنان توانستند با اظهار مهر ودوستی و تعظیم به او, اعتمادش را جلب کنند و پس از آن مراحل بود که « علی محمّد» عقاید سخیف و خرافات و بافته های رسوای خویش را برای آنان آشکار ساخت و به صراحت خود را امام مهدی علیه السلام جا زد و آنان نیز بافته های آن عنصر منحرف و گمراه را به علمای شیراز انتقال دادند.
اینجا بود که علمای شیراز بر ضدّ او بپاخاستند و بستگان و خاندانش نیز بر او شوریدند و او را از منزل بیرون راندند و او را دستگیر وبه محکمه سپردند.
پس از محاکمه ای  سریع , او را به زندان و شلاق محکوم ساختند و پس از مدتی آزاد گردید و از شیراز به اصفهان رفت.
جاسوس روس با ورود «علی محمّد» به اصفهان نامه ای به استاندار آنجا نوشت و از او خواست که آن عنصر پلید را احترام نماید و امنیّت او را تضمین کند, اما در همان روز استاندار از دنیا رفت و امام ساختگی و دروغین , دستگیر و تحت نظر به تهران فرستاده شد.
منبع:کتاب امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور نوشته آیت الله فقید سید محمد کاظم قزوینی ص572-576



برچسب ها مدعیان دروغین-3

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی