نابودی عقاید دینی جوانان, مهم ترین هدف دشمن

در این شکی نیست که ما از نظر دینمان شدیداً مورد تعرّض دشمن قرار گرفتیم . چون پی برده اند که رمز پیروزی این ملت, اعتقادات دینی و ایمانشان بوده است و فهمیده اند که دین و ایمان ,نیروی بسیار محرّکی است و اگر بخواهند در چنین ملّتی شکست به وجود آوردند,باید آن نیروی دین وایمان را بشکنند. از این نظر با جدّ تمام دست به تضعیف و تخریب اساس دین زده ا ند. مخصوصاَ روی اعتقادیّات و اصول عقاید و معارف نظر دوخته اند؛ یعنی , لبه ی حربه ی دشمن , مستقیم روی عقاید دینی آمده است. آن هم به خصوص عقاید طبقه ی جوان! و متاسّفانه جوان امروز هم آسیب پذیر است. این که عرض شد جوان امروز , از آن نظر است که جوان امروز با جوان شصت – هفتاد سال پیش خیلی تفاوت دارد. شصت –هفتاد سال پیش ,اکثر تربیت خانوادگی توام با تعبّد دینی بود و در خانواده های اغلب خضوع دینی حاکم بود و قهراً فرزندانی که در آن محیط تربیت می یافتند, دارای عقاید متوسط مذهبی بودند. این از یک جهت .از جهت دیگر مردم آن روز با آقایان علما در ارتباط بودند؛ آن هم علمانی ربّانی به معنای واقعی کلمه به راستی مرّبی مردم بودند. کی عالم می توانست در محلّه ای , جمعیّتی را موّحد و متدیّن سازد. جهت سوّم این که عوامل اضلال و اغوای آن روز نسبت به امروز بسیار کم بود. هفتاد سال پیش در اغلب خانواده های مسلمان ,حتّی یک رادیو هم دیده نمی شد. این سه جهت در مردم هفتاد سال پیش وجود داشت.
در زمان پیش تر هم؛, مسلّم بیشتر بوده است. امّا جوان امروز این طور نیست. اوّلاً تربیت خانوادگی , غالباً توام با تعبّد و خضوع دینی نمی باشد! خود والدین , چه قدر از دین بهره دارند تا بتوانند فرزندانشان را دیندار بپرورانند؟! البّته اکثراً این طورند, نه کلاً همیشه و در هر زمان (قلیل من عبادی الشکور()؛هستند.
چون جوانان امروز , از آن نظر که درس خوانده و تحصیل کرده است, یک نوع حالت عجب و غرور و خودپسندی در او پیدا شده که اصلاً وقعی به افکار والدین خودش نمی گذارد و با دیده ی تحقیر به آن ها می نگرد و فرهنگ دینی آن ها را به تمسخر می گیرد.
منبع: کتب مهدی و حکومت جهانی نوشته ص47- 48