ساعت و تاريخ

پرچم ایرانفارسی | Arabic | English فتنه ها و آفت ها :: دوازدهمین امام

۵ مطلب با موضوع «فتنه ها و آفت ها» ثبت شده است

استعجال ظهور

یکی دیگر از آسیبهای جدّی در فرهنگ مهدویت، استعجال ظهور است. استعجال به معنای عجله کردن و خواستن چیزی قبل از رسیدن وقت آن و تحقّق زمینههای لازم برای آن است. انسانهای عجول به سبب ضعف نفس و کم ظرفیت بودن، متانت و سکون و آرامش خود را از دست میدهند و بدون در نظر گرفتن شرایط، خواهان تحقّق پدیدهها هستند.

در فرهنگ ناب مهدویت و در برخورد با مسأله انتظار، انسانِ منتظر، پیوسته در طلب ظهور است و با تمام وجود و اشتیاق، خواستار ظهور است و برای تعجیل امر فرج دعا میکند؛ ولی هرگز عجله نمینماید و هر چه غیبت به درازا کشد و انتظار، طولانی شود، باز هم صبر و شکیبایی را از کف نمیدهد؛ بلکه با وجود شوق فراوان به ظهور، در برابر اراده پروردگار و خواست او کمال تسلیم را از خود نشان میدهد و برای تحقّق همه زمینههای لازم برای ظهور میکوشد و بردباری میکند.
عبدالرحمن بن کثیر گوید:
خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودم که مهرم داخل شد و عرض کرد: «قربانت گردم! به من خبر دهید این امری که در انتظارش هستیم، کی واقع میشود؟» امام فرمود: «‌ای مهرم! دروغ گفتند وقت گذاران، و هلاک شدند شتاب کنندگان، و نجات یافتند تسلیم شدگان».
نهی از عجله و شتاب زدگی در امر ظهور به آن سبب است که به دنبال عجله، روحیه یأس و نومیدی در انسانِ منتظر، پیدا میشود، آرامش و صبوری را از دست میدهد و حالت تسلیم او به حالت گله مندی و شکایت تبدیل میشود و از تأخیر ظهور بی‌قرار میگردد. او این بیماری را به دیگران نیز سرایت میدهد و گاهی به سبب استعجال ظهور به حالتِ انکار وجود امام، گرفتار میشود.

گفتنی است که منشأ استعجال ظهور، آن است که نمیداند ظهور از سنّتهای الهی است و مانند همه سنّتها باید پس از تحقق همه شرایط و زمینه ها، انجام گیرد.

کتاب نگین آفرینش ص254

سوء استفاده از علاقه مردم به امام زمان ( عج الله تعالی فرجه) ؛ فرقه های انحرافی

با وجود تلاش گسترده امامان معصوم ( علیه السلام) و اصحاب و شاگردان ایشان، در همان دوره حضور امامان، فرقه هایی گمراه پدید آمدند و در مسیر عقیده امامت شیعه، انحراف های بزرگی ایجاد کردند. چنان که جریان های منحرف به اسم مهدویت در گوشه و کنار سرزمین های اسلامی سر بر آورده، عده ای را گرد خود جمع کردند. شکل گیری فرقه های انحرافی، پیامدهای بسیار ناگواری برای اسلام و مسلمانان داشته است؛ از سویی سبب سست شدن عقاید مردم به ویژه عقیده ی مهدویت و انتظار، و به دنبال آن، ظهور ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری در جامعه اسلامی گردیده، و از سوی دیگر، سبب آشوب ها و جنگ های مذهبی در میان مسلمین شده است. همچنین وحدت و یکپارچگی امت اسلام را به خطر انداخته و در نهایت، زمینه را برای سلطه دشمنان اسلام بر کشورهای اسلامی فراهم ساخته است.

ادیان الهی و به ویژه دین مبین اسلام، پیوسته مورد دشمنی بدخواهان قرار گرفته و این دشمنی ها به گونه های مختلف بروز یافته است. یکی از مهم ترین آن ها راه اندازی فرقه های انحرافی است. بانیان مذاهب گمراه کننده کوشیده اند که راه انحرافی و باطل خود را مذهبی الهی و آسمانی معرفی کنند که همانند اسلام دارای اصول و فروع و نظام اجتماعی و تکالیف شرعی است، تا بدین وسیله، اهل ایمان را به دام بی دینی و بی ایمان بیفکنند و به اسم خدا و آخمرت و کتاب آسمانی، مردم را از مسیر سعادت به گرداب هلاکت منحرف کنند.

به دلیل اهمیت شناخت فرقه های انحرافی و مقابله با آسیب های آن ها لازم است زوایای گوناگون این موضوع را بررسی کنیم.

مفهوم شناسی فرق انحرافی و ضرورت شناخت آن ها

«فرق» جمع «فرقه» به معنای گروهی از مردم است و در اینجا به معنای گروه جدا شده از جمع امت است. (۱) و مقصود ما فرقه های منحرفی هستند که در موضوع مهدویت از امت اسلام جدا شده و دیگران را نیز به راه منحرف خود فرا می خوانند.
بدون شک از وظایف مهم عالمان و اندیشوران، مرزبانی عقاید مسلمین و به ویژه شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت (علیه السلام) است؛ بدین سبب لازم است فرقه های انحرافی و انحرافات آن ها به مردم و به ویژه نسل جوان معرفی شود و ماهیت واقعی و روند شکل گیری و رفتار فریبکارانه آن ها معلوم شده و دیدگاه های باطل آن ها نقد گردد.
این شناخت، دو فایده ی مهم را در پی خواهد داشت؛
– ماهیت باطل و بی اساس فرقه های انحرافی را نشان خواهد داد؛
– راه های درست مقابله با فرقه های انحرافی و رشد آن ها را در جامعه، معرفی خواهد کرد.

علل پیدایش و رشد فرقه های انحرافی

از مهم ترین ابعاد بحث فرقه های انحرافی، بررسی عواملی است که سبب ایجاد آن ها شده و نیز زمینه ها و بسترهایی است که این راه های انحرافی را به عنوان یک مذهب و دین در جامعه گسترش داده است.
خاستگاه اصلی فرقه های انحرافی در موارد زیر خلاصه می شود:

۱٫ جهل و نادانی

نادانی، ریشه بسیاری از گمراهی ها و انحرافات است؛ چنانکه علم و دانایی، اصل و اساس هدایت و نجات است. امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید:
العلم أصلُ کل خیرٍ و الجَهل کلِّ شر؛ (۲)
علم و دانایی، ریشه هر خیر، و جهل و نادانی، ریشه هر بدی است.
در موضوع فرقه های انحرافی، جهل و نادانی هم در تأسیس فرقه و تشکیل هسته اولیه آن بیشترین تاثیر را دارد و هم در گرایش مردم به مذهب انحرافی و تقویت و توسعه ی آن.
بانیان و مروجان فرقه های انحرافی در بستر جهل و ناآگاهی مردم از ابزارهای زیر استفاده می کنند:

الف. برداشت نادرست از آیات و روایات

مدعیان دروغین حتی در لباس عالم دین و مروج شریعت، از ساده لوحی و نادانی عوام استفاده کرده، با برداشت های نادرست از آیات قرآن و روایات، مذهب باطل خود را جریانی الهی و دین مدار نشان می دهند. آنان به اسم شریعت، خداپرستی و آخرت جویی و به نام مهدویت، مردم را به سوی خود دعوت می کنند؛ چنانکه بهائیت با استناد به قرآن! خاتمیت پیامبر اسلام (ص) را نفی نموده، نبوت «بهاء» را مطرح می کند!

ب. سوء استفاده از علاقه مردم به امام زمان (علیه السلام)

در بستر جهل و نادانی، مدعیان مهدویت از ابزار عشق و علاقه مردم به مهدی موعود نیز بهره گیری می کنند. محبت فراوان شیعیان به امام زمان (عج) و اشتیاق آن ها به ظهور آن حضرت، آن گاه که با عدم اطلاع و ناآگاهی از موضوع مهدویت و انتظار همراه می شود، زمینه ای مناسب برای گرایش آنان به مدعیان بابیت و مهدویت می گردد و آن ها را در تشخیص مصداق درست مهدی و نائبان او دچار خطا می کند.
یکی از عالمان معاصر در تحلیل گرایش مردم به فرقه های انحرافی می نویسد:
بابیان فداکار و جان فشان اولیه که در قیام های خونین زمان باب شرکت داشتند و خود را به آب و آتش می زدند، بابی و بهایی – به معنای رایج آن نبودند!! بلکه شیعیانی ساده لوح و ره گم کرده بودند که در تشخیص مصداق به خطا رفته و به عشق هواداری از صاحب الزمان (علیه السلام) و قائم موعود، اسیر مشتی بازیگران سیاسی شده بودند. (۳)
به همین دلیل است که عده ای از مریدان علی محمد باب – مؤسس فرقه گمراه بابیت – که حتی در جنگ ها و شورش ها به طرفداری از او قیام کرده بودند پس از اطلاع از ادعای مهدویت و نبوت از سوی او، از اطرافش پراکنده شدند. (۴)

ج. نیرنگ بازی و عوام فریبی

میدان داران بازی فرقه سازی و حقیقت سوزی، در بستر جهل و نادانی توده ها، می کوشند با ابزار عوام فریبی و ظاهری مردم فریب و دین مدار، آنان را گمراه سازند. آن ها با زهدفروشی و ظاهر ساده و بی تشریفات، مدعی آخرت جویی و حق طلبی می شوند و افکار عمومی را تحت تأثیر دعوت باطل خود قرار می دهند؛ بدون اینکه برای سخن خود دلیل روشن و سند مستندی بیاورند. البته گاهی با نیرنگ بازی در قالبی عالمانه و پوششی که کلمات موزون و مشابه آیات و روایات، سخنان بی پایه و اساس و بافته شده را به عنوان کتاب آسمانی به خورد توده ناآگاه می دهند. نمونه روشن آن، سخنان سراسر باطل و پوچ باب شیرازی است. (۵)

۲٫ بی تقوایی و ضعف ایمانی

همان طور که تقوا و پرهیزکاری و ایمان به عقاید اسلامی، سبب استواری در جاده حقیقت و وفاداری به مذهب حق می شود، سست ایمانی و بی تقوایی از عوامل مهم گرایش به راه های انحرافی و مذاهب باطل است.
افراد سست ایمان، احکام و تکالیف دینی را مانند غل و زنجیری بر دست و پای خود می دانند و همواره در پی آنند که خود را از قید و بند تکلیف و الزام شرعی برهانند. حال اگر این رهایی از چارچوب وظایف شرعی در قالب تن دادن به یک مذهب و آیین جدید باشد، احساس بهتری دارند و دلخوشند که به اسم دین تازه از تنگناهای دین گذشته، آزاد شده اند.
بدون شک یکی از علل گرایش برخی از جوانان به مسلک بابیت و بهائیت به همین آسان گیری و بی پروایی اخلاقی بوده است. رهبران این فرقه ها به نام دین و تمدن دینی، حریم های شرعی بین زن و مرد را به سخره گرفته، بلکه برای تبلیغ مرام باطل خود و جذب جوانان به آن، از زنان استفاده می کردند. نمونه ی آشکار آن در بابیت قره العین است. این زن در محفل باب ها، بی حجاب ظاهر شد و در سخنرانی خود خطاب به پیروان باب گفت: «امروز تکالیف شرعیه، یک باره ساقط است و این صوم و صلاه کاری بیهوده است.» (۶)

۳٫ دنیاگرایی و منفعت جویی

دوستی دنیا و مظاهر مادی آن، از مهم ترین عوامل انحراف است. بدون شک از اصلی ترین عوام شکل گیری فرقه های انحرافی، دلبستگی بانیان این فرقه ها به دنیا و مادیات است. تاریخ اسلام نمونه های بسیاری را سراغ دارد که از این رهگذر به انحراف کشیده شده و عامل گمراهی دیگران شده اند.
بسیاری از فرقه های انحرافی مهدویت نیز به دلیل دنیاگرایی پدید آمده و ادامه یافته اند. شمار زیادی از مدعیان مهدویت و بابیت برای کسب نام و نان، فرقه ای تاسیس نموده و از عقاید عوام، سوء استفاده کرده اند. فرقه منحرف واقفیه – که در امامت امام هفتم (علیه السلام) توقف کردند و او را همان مهدی موعود دانستند که باز خواهد گشت – نمونه ای روشن از فرقه گرایی به دلیل دنیاخواهی و سودجویی مادی است (۷)؛ چنان که محمد بن علی بن بلال نیز در زمان نایب دوم امام زمان (علیه السلام) با همین انگیزه، مدعی نیابت خاصه شد و گروهی را گرد خود جمع کرد. (۸)

۴٫ مشکلات اجتماعی

نابسامانی اجتماعی، زمینه بسیار مناسبی برای رشد و توسعه فرقه های انحرافی و گرایش مردم به این فرقه هاست. افراد فرصت طلب، از مشکلات معیشتی مردم مسلمان، سوء استفاده نموده به بهانه رفع نیازهای ایشان، آنان را به فرقه های باطل جذب می کنند. سال هاست که مبلغان و هابی با تکیه بر منابع مالی مسلمین، از همین شیوه برای ترویج و تبلیغ وهابیت، استفاده کرده اند.
در مواردی نیز مشکل اجتماعی مردم به دلیل نظام سیاسی نالایقی است که بر جامعه ی حاکم است. این انحطاط سیاسی به رشد تکفرات باطل و انحرافی کمک می کند و دست آن ها را در اقدامات ضددینی باز می گذارد. در عصر امامان (علیه السلام) به دلیل بی کفایتی خلفای اموری و عباسی، فرقه های انحرافی زیادی در میان مسلمین شکل گرفت.
نمونه دیگر مشکل اجتماعی مردم، کوتاهی خواص و نخبگان و عدم موضع گیری مناسب آن ها در برابر فرقه های انحرافی است. روشن است که اگر عناصر تأثیرگذار و اندیشوران جوامع اسلامی در برابر ظهور فرقه های باطل و بدعت های آن ها در دین، اقدام لازم و به موقع را ترک کنند، بستر مناسب برای رشد و توسعه فرقه های انحرافی پدید خواهد آمد. نمونه ی روشن آن این نابسامانی اجتماعی در عصر امامت امیرالمومنین (علیه السلام) و در جنگ صفین بود که به علت کوتاهی خواص به شکل گیری فرقه انحرافی خوارج انجامید.

۵٫ دخالت بیگانگان

مستکبران عالم، همیشه به دنبال سلطه بر مسلمانان بوده اند؛ ولی اسلام و تعالیم متعالی آن، مانع زیاده خواهی و استثمارگری آن ها بوده است. استعمارگران برای شکستن این سد آهنین و برداشتن این مانع بزرگ، هر دسیسه ای را طراحی می کنند. از جمله می کوشند با راه انداختن فرقه های انحرافی، مردم مؤمن، ولی ناآگاه را به اسم دین و دینداری، گمراه کنند؛ همان طور که در مواردی، فرقه های منحرف موجود را پشتیبانی می کنند. تاریخ و سرگذشت بسیاری از فرق انحرافی، گواه روشنی بر نقش بیگانگان در شکل گیری یا تقویت آن فرقه هاست. (۹)

مقابله با فرق انحرافی

فرقه های انحرافی به دلیل انکار حق و گرایش به باطل و نیز دعوت دیگران به مذهب انحرافی، مصداق این آیه شریف هستند:
(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلاَلاً بَعِیداً) (۱۰)
بى تردید ، کسانى که کافر شدند و [ مردم را ] از راه خدا باز داشتند ، در گمراهی دوری گرفتار شده اند.
بنابراین، آن ها هم خود به انحراف رفته اند و هم عامل گمراهی و هلاکت دیگران شده اند. بدون شک باید با چنین عناصر خطرناکی، مقابله کرده و از گسترش فساد و تباهی آن ها در جامعه اسلامی جلوگیری نمود.
مهم ترین راه های مقابله با فرقه های انحرافی عبارتند از:
الف. افزایش سطح آگاهی و شناخت مردم
شناخت عمیق به عقاید اسلامی و به ویژه اعتقاد به وجود امام غایب با تکیه بر دلایل قرآنی و عقلی و پرهیز از سطحی نگری و استناد به مطالب ضعیف و بی اساس، یکی از ضرورت ها و اولویت هاست.
بی تردید معرفت به عمیق به امام عصر (علیه السلام) و تشخیص وظیفه در زمان غیبت آن حضرت – که همانا رجوع به عالمان و فقیهان است – سدی محکم در برابر گرایش به فرقه های انحرافی خواهد بود.
ب. افشاگری نسبت به ماهیت اصلی فرقه های انحرافی
پیش از این گفتیم که فرقه های انحرافی با ظاهری مقدس و با رنگ و لعاب دین و کتاب آسمانی، ظهور می کنند؛ اما واقعیت و ماهیت اصلی آن ها انکار آیات و احکام الهی و دشمنی با اولیای خدا و جایگاه الهی آن هاست. گواه روشن این حقیقت، سخنان بی پایه و اساس و تعالیم و آموزه های ضد عقل و مخالف اسلام با قرآن (۱۰)، از جانب رهبران فرقه های انحرافی است که با کمال بی شرمی، به اسم دین به پیروان خود دیکته می کنند.
آری؛ افشای ماهیت حقیقی این مارهای سمی ولی خوش خط و خال که در پشت پرده با استعمارگران و دشمنان دیرین اسلام و مسلمین رابطه دارند و از حمایت مادی و معنوی آنها برخوردارمی شوند می تواند از گرایش انسان های ساده لوح و ظاهربین به این راه های انحرافی جلوگیری کرده و نیر فریب خوردگان و راه گم کردگان را به دامن حق و اسلام اصیل بازگرداند.
ج. سامان دهی اوضاع اجتماعی
دولت اسلامی و نخبگان جامعه در برابر مشکلات اجتماعی وظیفه دارند. سامان دهی وضعیت اقتصادی و معیشیتی مردم و رشد فرهنگی و علمی اقشار مختلف جامعه می تواند زمینه های ظهور و رشد مدعیان دروغین و فرقه انحرافی را از بین ببرد. نیز مدیریت سالم و قدرتمند سیاسی با برخورد قاطع و به دور از ملاحظات و مصلحت اندیشی های حزبی و گروهی، عرصه را بر فرصت طلبان و بانیان مذاهب باطل، تنگ می کند؛ همانطور که در جریان ظهور علی محمد باب، اقدام شجاعانه امیرکبیر در اعدام باب، به آشوب با بیان پایان داد.

آشنایی با فرقه های انحرافی

فرقه های انحرافی ای که در اسلام به وجود آمده اند؛ بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویت ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارتند از شیخیه، بابیت و بهائیت. البته بابیت و بهائیت دو فرقه شناخته شده اند که کسی در انحراف آن ها از اسلام، تردیدی ندارد و پیروان این دو فرقه، دیدگاه های مخالف با اسلام و قرآن را آشکارا بیان می کنند؛ و شیخیه با انحراف در بعضی از امور اعتقادی زمینه ساز ظهور بابیت و بهائیت شد و مؤسسان این دو فرقه، بر اساس بعضی از عقاید غلط شیخیه به ادعاهای باطل روی آوردند. علی محمد باب شیرازی خود از پیروان و شاگردان سید کاظم رشتی بود و میرزا حسین علی نوری، بزرگان شیخیه را مبشران ظهور خود می دانست. (۱۱)

فرقه شیخیه

شیخیه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم براساس تفکرات شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید از تشیع فاصله گرفت.

شیخ احمد احسایی

احمد بن زین الدین (۱۱۶۶- ق) معروف به شیخ احمد احسایی که در شیخیه به «شیخ جلیل» معروف است، در روستای « مطیرفی» از استان «احساء» در عربستان به دنیا آمد. او، قرآن و علوم متداول را نزد پدرش فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به کربلا و نجف هجرت کرد و در درس عالمان بزرگ آنجا شرکت نود. او علاوه بر فقه و اصول در علوم مختلف مانند طب و نجوم و علم حروف و اعداد مطالعاتی داشت.
شیخ احمد پس از مدتی راهی ایران و خراسان شد و پس از زیارت امام رضا (علیه السلام) به دلیل استقبال مردم یزد از وی، مدتی آن شهر را مسکن خود قرار داد و شهرت بسیاری کسب کرد. چندی بعی فتحعلی شاه قاجار او را به تهران دعوت کرد. شاه در حق او نهایت احترام را به جای آورد و از شیخ خواست تا در تهران بماند؛ ولی او نپذیرفت و به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ ق در مسیر زیارت عتبات، با استقبال مردم و حاکم کرمانشاه در آن شهر اقامت کرد و در سال ۱۲۳۷ در مسیر مشهد، مدتی را در قزوین ماند. در همین زمان بود که به دلیل برخی دیدگاه های انحرافی و غلوآمیز با مخالفت بعضی از علما روبه رو شد، تا آنجا که از سوی ملامحمد تقی برغانی (م ۱۲۶۴ق) معروف به شهید ثالث از علمای با نفوذ قزوین، تفکیر شد.
انتشار این خبر، سبب تضعیف پایگاه مردمی شیخ احمد و نیز صدور فتاوایی مشابه از سوی علمای کربلا و نجف شد. (۱۲) در نهایت عرصه بر شیخ احمد تنگ شد و پس از سفر به کربلا عازم وطن خود گردید؛ ولی در نزدیکی مدینه و در سال ۱۲۴۱ ق درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. (۱۳)
پس از وفات احسائی، پیروان او، سید کاظم رشتی را پیشوای خویش دانستند. سید کاظم از جوانی در مجلس درس احسائی شرکت می کرد و بسیار مورد احترام استاد بود. او شانزده سال، طایفه شیخیه را رهبری کرد و با بیان و قلم، افکار شیخ و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای باطل شیخیه به سید کاظم رشتی نسبت داده شده و ربطی به شیخ احمد احسائی ندارد؛ به همین سبب علمای بزرگ معاصر سید رشتی، در انحراف اعتقادی او تردیدی نداشتند.

انشعابات شیخیه

سید کاظم رشتی بدون اینکه جانشینی برای خود تعیین کند از دنیا رفت؛ زیرا ظهور امام غایب را بسیار نزدیک می دانست. پس از او در میان شیخیه، بسیاری از ادعای جانشینی کردند که البته در عقاید و افکار، اختلافاتی داشتند. مدعیان جانشینی سید کاظم، عبارت بودند از:
۱- علی محمد شیرازی که در ادامه درباره ادعاهای او توضیح داده می شود.
۲- یکی از شاگردان رشتی به نام حاج محمد کریم خان کرمانی (م۱۲۸۸ ق) که با توجه به موقعیت ویژه نزد استاد و نیز نزدیکی به دربار قاجار، توانست رهبری اکثریت شیخیه را برعهده گیرد؛ ولی پس از مرگ وی، بر سر جانشینی او نیز اختلاف شد و انشعابات جدیدی رخ داد.
طرفداران کرمانی را «شیخیه کرمانیه و کریمخانیه» می گویند پیش تر مرکز آن ها کرمان بوده سپس به بصره عراق منتقل شدند. (۱۴)
۳- عده ای از شاگردان شیخ احمد احسائی در آذربایجان ایران به تبلیغ آرای شیخ پرداختند که مهم ترین آن ها میرزا محمد مامقانی معروف به حجهالسالام (۱۵)( م۱۲۶۹ ق) و میرزا شفیع تبریزی معروف به ثقه الاسلام و میرزا محمد باقر اسکویی (م ۱۳۰۱ ق) بزرگ خاندان احقاقی است. (۱۶)

مبنای فکری عقاید احسائی

بدیهی است که در مذهب شیعه، منابع اصلی معارف و عقاید اسلامی، قرآن، سنت پیامبر و اهل بیت (علیه السلام)، می باشد، نیز راه دست یابی به سنت و سیره معصومان (علیه السلام) منحصر در روایاتی است که در کتب روایی معتبر، بیان شده و عالمان شیعه با دقت نظر و ریزبینی و بر پایه ی استدلال از این مجموعه گران سنگ، معارف فراوانی را استخراج کرده اند. این، مسیر روشنی است که عقل و عقلا و نیز سیره علما آن را تایید می کند. شیخ احمد احسائی گرچه عنایت ویژه ای به روایات معصومان (علیه السلام) داشت؛ ولی درباره دست یابی به کلام معصوم (علیه السلام) شیوه جدیدی را ابداع کرد. او مدعی شد که از راه مکاشفه و ارتباط با ائمه (علیه السلام)، در عالم خواب، حقایقی را بی واسطه از ایشان می گیرد. وی از رویایی در دوران تحصیل خود یاد کرده که ضمن آن، شخصی دو آیه قرآن را برای او تفسیر می کند و سرآغاز تحولی شگرف در زندگی او می شود. پس از آن، او از یک سلسله از رؤیاها به فرزندش خبر داده که در ضمن آن ها پاسخ مسائل خود را از ائمه اطهار (علیه السلام) می گرفته و در بیداری به درستی و مطابقت آن ها با احادیث پی می برده است.
احسائی با این دیدگاه، پای استدلال را در مطالب علمی بست و بدون اقامه دلیل، ادعاهای خود را نشر داد. وقتی در مباحث علمی به آرای وی ایرادی وارد می شد می گفت: «در طریق من مکاشفه و شهود است، نه برهان و استدلال».(۱۷) بدیهی است که چنین شیوه ای در مباحثات علمی، جایگاهی ندارد و از نظر عقل و نقل مردود و موجب انحراف و سقوط است و وچه بسا سر از شرک و کفر درآورد!!

عقائد شیخیه

شیخ احمد احسائی و شاگردان او درباره معاد جسمانی و معراج پیامبر (ص) و مقامات ائمه (علیه السلام) و نیز حیات امام زمان (علیه السلام) و چگونگی ارتباط با آن حضرت، نظرات خاصی دارند که با عقاید اسلامی، تفاوت دارد.
از آنجا که طرح همه دیدگاه های ایشان، از موضوع کتاب بیرون است، در این بخش تنها دیدگاه های شیخیه را درباره امام غایب بررسی می کنیم.

دیدگاه شیخیه درباره ی امام غایب

شیخ احمد احسائی و پیروانش بر این باورند که امام غایب در عالم دیگری به نام هورقلیا (۱۸) زندگی می کند و راز عمر طولانی او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادی در آن عالم به سر می برد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادی پاگذارد، صورتی از صورت های اهل زمین را می پوشد و کسی او را نمی شناسد. (۱۹)
این نظریه، مخالف با اعتقاد شیعه بوده و به دلیل زیر مردود می باشد:
۱- ادعای احسائی مبنی بر زندگی امام (علیه السلام) با بدن هورقلیایی و در عالم هورقلیا بدون پشتوانه عقلی و نقلی است و عمر طولانی امام زمان با بدن مادی و در همین دنیا نیز قابل توجیه است.
۲- بازگشت سخن شیخ احمد احسائی به انکار حیات مادی امام زمان ( علیه السلام) است و در این صورت بین امام حی و امامان گذشته تفاوتی نخواهد بود (۲۰)؛ چون هیچ یک بدن مادی ندارند و با جسم لطیف زندگی می کنند.
۳- طبق نظریه شیخ، امام زمان بر روی زمین زندگی نمی کند و حال آنکه ظاهر آیات و روایات برخلاف این عقیده است، مانند روایاتی که ضرورت وجود حجت الهی را بر زمین در همه زمان ها اثبات می کند و بقای زمین را بدون ایشان، غیرممکن می داند.(۲۱)
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:
اللهم بلی لاتخلو الارض من قائم بحجه ظاهرٍ مشهورٍ او باطنٍ مغمور لئلاً تبطل حجُ الله و بیناتُه (۲۲)؛ آری این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمی ماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجت های الهی و بینات او باطل نشود.

اعتقاد به رکن رابع
اصول دین در نزد عموم شیعیان پنج اصل توحید، معاد، عدل و امامت است؛ ولی شیخیه کرمانیه معتقدند که اصول دین، ایمان به چهار اصل است: توحید، نبوت، امامت و پس از آن، رکن چهارم ایمان، یعنی شناخت شیعه کامل است که در زمان غیبت، واسطه فیض میان امام غایب و مردم است. او احکام را بی واسطه از امام (علیه السلام) می گیرد و به دیگران می رساند. (۲۳) به اعتقاد اینان پیشوایان شیخیه یعنی احسائی و جانشیان او، مصداق شیعه کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که می توانند احکام فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین دلیل این گروه از شیخیه به اجتهاد و تقلید عقیده ای ندارند. (۲۴)
این عقیده باطل، علاوه بر انحراف در رفتار دینی بعضی از شیخیه، بستری مناسب برای ادعای علی محمد شیرازی پدید آورد تا اینکه مدعی بابیت و نیابت خاصه امام شد و پس از آن ادعا کرد که همان امام غایب است که وعده ظهورش داده شده است. (۲۵)
ولی از مسلمات مذهب شیعه این است که در زمان غیبت کبرا، باب نیابت خاصه و ارتباط با امام غایب، بسته است (۲۶) و راه رسیدن به احکام الهی همان رجوع به عالم و فقیهان است و آنان بر اساس قرآن و سنت، استنباط کرده، احکام را برای مردم بیان می کنند؛ چنانکه در توقیع شریف آمده است:
و أما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی حدیثنا فإنهم حجتی علیکم و أنا حجه اله علیهم؛ (۲۷)
و اما در مسائلی که پیش می آید، به روایان حدیث ما [= فقها] رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من نیز حجت خدا بر آنهایم.

منابع بیشتر برای مطالعه و پژوهش

۱- تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی گری، بابی گری و بهایی گری، یوسف فضایی.
۲- آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، رضا برنجکار.
۳- بهائیان، سید محمد باقر نجفی.
۴- فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور.
۵- فصل نامه انتظار، ش ۱-۶٫

پی‌نوشت‌ها:

۱- تاریخ فرقه اسلامی، ج۱، ص ۹۸٫
۲- غررالحکم و دررالکلم، ح۸۶۸ و ۸۶۹٫
۳- اندیشه و مبانی مبارزات روحانیت شیعه، ص ۷۲٫
۴- ظهور الحق، ج۳، ص ۱۷۴-۱۷۳٫
۵- یکی از بافته های باطل او این عبارت است: «بسم الله الفرد ذی الافراد، بسم الله الفرد ذی الافراد، بسم الله الفرد ذی الفرد، بسم الله ذی الفوارد، بسم الله ذی الفرادین، بسم الله ذی المتفارد، بسم الله ذی الفرداء، بسم الله ذی الفرداء، ایضا ذی الفردات، ذی الفردود، قل اللهم انک فراد السموات و الارض و ما بینهما لیوتین الفردیه من یشاء و لینزعن الفردیه عم یشاء… (بهایی چه می گوید، ج۱، ص ۲۴، به نقل از دلایل السبقه).
۶- تلخیص تاریخ نبیل، ص ۲۷۱-۲۷۳٫
۷- یونس بن عبدالرحمن از وکلای امام هفتم می گوید: در زمان شهادت امام کاظم (علیه السلام) نزد نمایندگان آن حضرت، اموال زیادی بود که طمع در آنها باعث شد در آن امام توقف کنند و وفاتش را انکار کنند (تا اموال را به امام بعدی نپردازند و برای خود بردارند) الغیبه طوسی، ص ۶۴٫
۸- الغیبه، طوسی، ص ۴۰۰٫
۹- در ادامه همین بحث، شواهد آن بیان خواهد شد.
۱۰- سوره نساء، ۱۶۷٫
۱۱- مانند دستور سوزاندن کتب و منفی حجاب که از جمله احکام باب است.
۱۲- میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) از شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی با لقب «نورین نیرین» یاد کرده و آنها را مبشران ظهور خود و باب می خواند (ایقان، ص ۳ و ۴).
۱۳- عالمانی مانند آخوند ملا آقا دربندی، مرحوم شریف العلماء، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) نیز به تکفیر احسائی حکم کردند (بهائیان، ص ۴۹).
۱۴- قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۹-۲۰٫
۱۵- ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶-۲۶۸؛ دائره المعارف تشیع، ج۱۰، ص ۱۹۱٫
۱۶- او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعت باب اعلام نمود. ر.ک: بهائیان، ص ۲۴۷٫
۱۷- فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵٫
۱۸- بهائی چه می گوید؟ ج۱، ص ۱۰۹؛ العلامه الجلل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائره الضوء، ص ۱۶-۳۳؛ شیخ گری بابی گری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقه های انحرافی، ش۲٫
۱۹- هورقلیا از نظر شیخ احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم ماده) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله های متعددی دارد که تنها در دو مجله جابرسا و جابلقا میلیون ها امت با زبان های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰، با تلخیص و تصرف).
۲۰- جوامع الکلم، ج۲، قسمت دوم، ص ۱۰۳٫
۲۱- زیرا طبق عقیده ی احسائی، امامان گذشته در عالم برزخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.
۲۲- اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجه از اصول کافی آمده است.
۲۳- کمال الدین و تمام النمه، ج۱، باب ۲۶، ح۲، ص ۵۴۵٫
۲۴- فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹٫
۲۵-ر.ک احقاق الحق ص ۳۵۶(صص ۲۸۳-۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰-۱۵۲٫
۲۶- در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.
۲۷- در آخرین توقع از امام زمان (عج) آمده است: و سیأتی من شیعتی من یدعی المشاهده، الا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی والصیحه فهو کذاب مفتر. (کتاب الغیبه، طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵) و به زودی می آِید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصه] دارد. هر آینه هرکس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس از دروغگو و افترا زننده است.
۲۸- کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، باب ۴۵، ح۴، ص ۴۸۵٫

منبع مقاله :
نگین آفرینش (۲) (درسنامه دوره عمومی ‌معارف مهدویت)، مؤلفان: محمد امین بالا دستان، محمد مهدی حائری پور و مهدی یوسفیان، ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگ حضرت مهدوی موعود، چاپ ۱۱، بهار ۱۳۹۴٫

اثبات ولادت

اثبات ولادت
در تبیین و اثبات امر ولادت امام مهدی علیه السلام
از گزینه ها و راه های مختلف و متعددی می توان بهره برد که به بعضی از آنها اشاره می شود:
مراجعه به تاریخ
1. تصریح امام حسن علیه السلام به ولادت
کلینی قدس سرّه در روایت صحیحی از ابوهاشم جعفری نقل می کند: «به ابومحمد امام حسن عسکری علیه السلام عرض کردم: هیبت شخصیت شما مرا از پرسیدن باز می دارد، آیا اجازه می دهید که از شما سؤالی بپرسم؟ فرمود: بپرس. عرض کردم: آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: آری. عرض کردم: اگر برای شما حادثه ای رخ داد، در کجا از او سراغ بگیریم؟ فرمود: در مدینه».
و در مواردی نیز آن حضرت با نوشتن نامه، امر ولادت را اعلام می کرد. احمد بن حسن بن اسحاق می گوید: «چون خلف صالح علیه السلام متولد شد، از مولایم امام حسن عسکری علیه السلام به جدّم احمد بن اسحاق نامه ای
رسید که در آن، امام با دست خط خود آورده بود: برای ما فرزندی متولّد شده است و باید نزد تو پوشیده و از مردم پنهان بماند که ما جز به خویشان و دوستان اظهار نمی کنیم، خواستیم خبر آن را به تو اعلام کنیم تا خداوند تو را شاد سازد همچنان که ما را شاد ساخت. والسلام ».

2. شهادت دادن قابله
طبیعی است؛ بهترین کسی که می تواند به درستی شهادت و گواهی بر ولادت دهد، قابله ای است که در هنگام ولادت حضور داشته است. قابله آن حضرت بانوی بزرگوار و پرهیزکار حکیمه خاتون دختر امام جواد و عمه امام حسن عسکری علیهما السلام بود که به این مطلب تصریح کرده است و داستان ولادت از زبان ایشان بیان شد.

3. سنّت عقیقه
یکی از برنامه ها و سنت های سفارش شده در دین، سنت عقیقه (کشتن گوسفند) برای نوزاد است. که برای سلامتی فرزند و برکت زندگی او
تأثیر دارد. امام حسن عسکری علیه السلام با انجام عقیقه برای حضرت مهدی علیه السلام ، ضمن عمل به این سنّت دینی، گروه بسیاری از شیعیان را از ولادت آن حضرت آگاه کرد. صدوق قدس سرّه به چند قضیه در این رابطه اشاره می کند:
ابوجعفر عمری (سفیر خاص امام مهدی علیه السلام ) می گوید: «چون امام [حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف] متولد شد، امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: به دنبال ابوعمرو بفرستید. چون به نزد امام آمد، به او فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت خریداری کن و تقسیم کن (احتمالا میان بنی هاشم) و چند گوسفند برای او عقیقه کن».
در روایت دیگر محمدبن ابراهیم کوفی گوید: «امام حسن عسکری علیه السلام برای یکی از کسانی که نامش را برایم ذکر کرد، گوسفند سربریده ای فرستاد و فرمود: این از عقیقه فرزندم محمد است».

4. شهادت افرادی که امام را دیده اند
در کتاب های معتبر و ارزشمند، سخن از افرادی به میان آمده که حضرت مهدی علیه السلام را دیده اند. این دیدارها، به دوران کودکی و دوران غیبت صغری مربوط می شود.
صدوق قدس سرّه در کمال الدین و مرحوم شیخ طوسی در کتاب الغیبه بابی را به عنوان «افرادی که حضرت را دیده اند» گشوده اند. آنان حضرت مهدی علیه السلام را از نزدیک دیده و بر آن شهادت و گواهی داده اند. بعضی از این قضایا در ادامه نوشتار نقل می شود.

5. وجود وکیلان و نایبان خاص
هر کس به تاریخ زندگی امام مهدی علیه السلام نگاه کند، به روشنی به ویژگی خاص غیبت صغری _ همان وجود چهار نایب خاص _ پی می برد. وجود این افراد با چنین عنوان خاص، خود بیانگر وجود موکل است. در بحث وکالت، این موضوع با دقّت و تفصیل بیشتری بیان می شود.

6. نوع برخورد حکومت وقت
با پژوهشی در زندگی پر فراز و نشیب اهل
بیت علیهم السلام روشن می شود که حاکمان زمان چگونه در تلاش بودند تا نور هدایت آنان را خاموش کنند و در این راستا از هیچ تلاشی فروگذاری نکردند. در این میان برخورد حکومت با امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام به شکل دیگری بود و داستان چگونگی برخورد فرعون با بنی اسرائیل را تداعی و زنده می کرد. ابتدا گفتنی است که خلفای عباسی، مانند بسیاری از مردم رسالت جهانی امام مهدی علیه السلام را می دانستند و آگاه بودند که آن حضرت ویران کننده بساط حکومت ظالمانه آنان است و نیز خود می دانستند که حکومتشان غاصبانه است و جانشینان واقعی پیامبر همان دوازده امامی اند که خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نام آنان را بیان کرده است. نخستین آنان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و آخرین ایشان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرزند امام حسن عسکری علیهم السلام می باشند.

با توجه به این مقدمه برخورد حکومت به شکل های مختلفی بود؛ از جمله:
6_1. انتقال امام هادی و عسکری علیهما السلام به سامرا: شهر سامرا به دستور خلفای عباسی پی ریزی شد و ساکنان آن، بزرگان خاندان
عباسی و لشکریان مورد اعتماد خلیفه بودند و به عبارت روشن آنجا، یک شهر تقریباً نظامی و لشگرگاه خلیفه بود. خلفای عباسی برای اینکه بتوانند این دو امام را به صورت کامل تحت مراقبت و نظارت داشته باشند، آنان را به سامرا منتقل کردند.
6_2. تفتیش خانه: با رحلت امام حسن عسکری علیه السلام و نماز خواندن امام مهدی علیه السلام بر جنازه پدر، فوراً از طرف خلیفه دستور تفتیش خانه صادر شد تا سپاهیان و مأموران آن حضرت را دستگیر کنند.

منبع:کتاب طلوع خورشید نوشته مهدی یوسفیان

مکر شیطان برای تاخیر فرج

برخی تصور می کنند که دعا برای تعجیل فرج ابتدا نیازمند تزکیه نفس و کسب ظرفیت برای دعاست. این اشتباه بزرگی است و چه بسا از القائات  و دسیسه های شیطان! شاید تا کسب ظرفیّت مورد ادّعا , فرصت و موقعیّت از دست برود و ظرفیّتی هم کسب نشود! به علاوه , دعا خود ابزاری مؤثر برای یافتن ظرفیّت و تطهیر نفس و تزکیه است .  مگر اهل بیت  علیه السلام مصداق آیه ی تطهیر نیستند؟ چه راهی برای تطهیر باطن و تزکیه نفس مطمئن تر از اتصّال به آن خاندان پاک؟!
شیطان پس از رانده شدن از درگاه الوهیّت ,از خداوند خواست تا در عوض عبادت های چند هزار ساله اش, تا پایان دنیا به او مهلت داده شود:
«شیطان از خدا درخواست کرد که :پروردگار! پس مرا تا روزی که خلق مبعوث می شوند,مهلت ده. خداوند (خطاب به شیطان)فرمود: تو تا وقت معیّن و معلوم از مهلت داده شدگانی.)
امام محمد باقر علیه السلام در مورد مرگ شیطان در هنگام ظهور می فرمایند:«منظور از وقت معلوم در آیه ی شریفه, روز قیام قائم آل محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم است. هرگاه خداوند او را بر انگیزد, ابلیس در مسجد کوفه می آید؛ در حالی که بر زانوانش راه می رود و می گوید؛ای وای از این روزگار! آن گاه(موی بالای )پیشانیش را میگرند و او را گردن می زنند. آن هنگام , روز وقت معلوم است که مدّت او به پایان می رسد.»
حضرت علیّ بن موسی الرّضا نیز در تفسیر این آیات شریف می فرمایند:
«وقتی که نزد همه برای پایان زندگی شیطان معلوم است روز ظهور قائم ما اهل بیت است.»
این است که شیطان با تمام ترفند ها و مکر و حیله ها و با کمک اعوان وانصارش , از تمرکز شدن توجّهات مردم به ولیّ عصر ارواحنا فداه مانع می شود و هر چه درتوان دارد برای به تعویق انداختن« روز ظهور» به کار می گیرد.
منبع:کتاب آتشی با امام عصر نوشته دکتر علی هراتیان ص90-91


حضرت علی(ع)، ضمن چند روایت گونه های متعددی از فتنه های آخرالزمانی را بیان نموده اند.
چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولی خون ریزی مباح می شود؛ در دومی خون ریزی و غارت اموال؛ در سومی خون ریزی، غارت اموال و تجاوز به نوامیس؛ چهارمی که حتی اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشی دچار آن فتنه خواهی شد.

حضرت علی(ع) از آغازین ایام حیات، در محضر رسول خدا(ص) بود و از دریای علم ایشان خوشه برمی چید. به تصریح آن امام همام، نبی خاتم(ص) در لحظات آخرین زندگی پرخیر خویش، هزار دروازة علم را برای ایشان گشودند که از هریک از آنها هزار در دیگر گشوده شد.1 بنابر شرایطی که حضرت علی(ع) در آن می زیستند بیش از دیگر اهل بیت(ع) به تصویر و ترسیم آینده، گاه نزدیک و گاه دور پرداختند. از مشهورترین پیش گویی های ایشان که به سرعت، راستی آن بر مخاطبان عیان شد، ماجرای جنگ نهروان با خوارج بود که فرمودند: «از شما کمتر از ده تن کشته خواهد شد و از ایشان کمتر از ده تن زنده خواهند ماند».2 این عبارت پیش از آغاز نبرد بیان شد و اندکی پس از خاتمة نبرد، شمارش شهدای سپاه و فراریان خوارج، حاضران را متحیر نمود. گاه نیز در روایات علوی صحبت از آیندة نه چندان دور است؛ برای نمونه از این دست می توان به پیش گویی امیرمؤمنان(ع) دربارة حملة مغول به سرزمین های اسلامی یاد کرد3 که با استناد به همین روایت و با درایت و حزم خواجه نصیرالدین طوسی، جامعة شیعیان کمترین آسیب را در این فتنه متحمل شد.

یکی از پیش گویی هایی که در لابه لای بیانات امیرمؤمنان، امام علی(ع) مطالب ارزنده و قابل توجهی دربارة آن می توان یافت، مسئلة فتنه های آخرالزمانی است. دربارة موضوع فتنه های آخرالزمان، روایات متعددی از معصومان(ع) نقل شده که در اینجا تنها به مرور روایات علوی اکتفا می کنیم و انشاءالله در فرصتی دیگر، باید به تفصیل دربارة آن سخن گفته شود.

معنای فتنه

فتنه را در لغت، به امتحان و آزمودن معنا کرده اند5. این واژه معمولاً دربارة آن دسته از امتحاناتی به کار برده می شود که با تلخی و سختی همراه است6.

در قرآن کریم، این واژه علاوه بر این معنا،7 برای بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،8 شرک و کفر،9 افتادن در معاصی و نفاق،10 اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،11 گمراهی،12 کشتار و اسارت،13 تفرقه و اختلاف میان مردم14 و... به کار رفته است.

گونه شناسی فتنه های آخرالزمان

حضرت علی(ع)، ضمن چند روایت گونه های متعددی از فتنه های آخرالزمانی را بیان نموده اند و همان طور که خواهیم دید، چهارمین یا پنجمین آنان را بدترین آنها خوانده اند:

ـ چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولی خون ریزی مباح می شود؛ در دومی خون ریزی و غارت اموال؛ در سومی خون ریزی، غارت اموال و تجاوز به نوامیس؛ چهارمی که حتی اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشی دچار آن فتنه خواهی شد.15

ـ خداوند در این امت، پنج فتنه قرار داده است: ابتدا فتنة عمومی، سپس فتنة خواص، پس از آن فتنة سیاه تاریک که مردم در آن بسان چارپایان می شوند، سپس هدنه(صلح میان مسلمانان و کفار در پی جنگ و کشتار) و درنهایت دعوت کنندگان ضلالت و گمراهی می آیند. در آن روز اگر برای خداوند جانشینی ماند درخدمتش باش.16 و در جایی دیگر حضرتش حیوان سانی مردم را ناشی از فتنة کور، پیچیده و گنگ پنجم خوانده اند.17

ـ همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی. اما پیروی از هوای نفس، از حق باز می دارد و آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان می نهد. همانا دنیا، پشت کنان می رود و آخرت، کوچ کرده و به سوی ما می آید، و هر کدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ چه، امروز کار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و کار نیست. همانا فتنه ها و آشوب ها از هواپرستی آغاز می شود. در آنها، [به وسیلة] فرمان های خود پرداخته با خدا مخالفت می شود و مردانی در عهده دار شدن آنها، به جای مردانی دیگر می نشینند.

اگر حقّ خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمی خورد، و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمی ماند، لیکن مشتی از حق و مشتی از باطل گرفته شده و با هم آمیخته گردیده است. اینجاست که شیطان بر دوستداران خود چیره می گردد، و کسانی رهایی می یابند که از طرف خداوند عاقبت نیکی برای آنها رقم خورده باشد.

همانا من از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: چگونه خواهید بود زمانی که فتنه ای شما را در برگیرد که در آن کودکان بیش از آن به نظر رسند که هستند [سن و سالشان بیشتر به نظر می رسد]، و جوانان به پیری رسند. مردم به کژراهه می روند و آن (انحراف) را مانند سنّت خویش می گزینند و هرگاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می شود سنّت دگرگون شده است. این در نظر مردم کاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بکوبد، چنان که آتش، هیزم را می کوبد و آسیاب طعمة خود را. آنها دین می آموزند اما نه برای خدا، و دانش می جویند امّا نه برای عمل؛ و به وسیلة کار آخرت، دنیا را می طلبند.18

مصادیق فتنه ها

تعداد و گونه های فتنه های آخرالزمان آنچنان زیاد است که به طور عادی اولین تصوری که برای هر شنونده ای از شنیدن این واژه به وجود می آید، همین موضوع است. همان طور که دیدیم در میان این سیل فتنه ها چهار یا پنج مورد بیش از دیگر موارد، انسان ها را مبتلا می سازد. در بعضی از روایات علوی(ع) می توان مصادیق و تسهیل کننده هایی را برای وقوع در فتنه یافت:

حضرت امیر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمودند:

برای امتم بیش از هر چیز از گمراهی پس از معرفت، فتنه های گمراه کننده و شهوت، شکم و فرج بیمناکم.19

از همه مهم تر اینکه فتنة فراگیری در میان تمام مسلمانان رخ می دهد که تا زمان ظهور ادامه می یابد:

از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود: جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمد، به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن می توان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا، خبر پیشینیان و آنها که پس از شما می آیند و حکم (آنچه) مابین شما (رخ می دهد) آمده است. [آن] فاصل میان حق و باطل است و هزل نیست. هر ستم کاری که بدان عمل نکند خداوند او را درهم می شکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی، ذکر حکیم و صراط مستقیم است.20

قسم به آنکه جان علی در دست اوست این امت به هفتادوسه فرقه تقسیم می شوند که همة آنها در آتشند به جز این فرقه: «و ممّن خلقنا أمّةٌ یهدون بالحقّ و به یعدلون؛ و از میان کسانی که آفریده ایم، گروهی هستند کعبه حقّ هدایت می کنند و به حق داوری می نمایند».21 اینهایند که نجات می یابند.22

در دیگر روایات، حضرت امیر(ع)، دستة نجات یابنده را خود، شیعیانشان23 و تمام پیروانشان24 معرفی نموده اند:

رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی که مرا به آسمان ها بردند، قصرهایی دیدم که از یاقوت سرخ، زبرجد سبز، درّ و مرجان و طلای خالص بود، کاه گل آنها از مشک خوشبو، خاکش از زعفران، و دارای میوه، نخل خرما و انار، حوریه، زن های زیبا و نهرهای شیر و عسل که بر روی درّ و جواهر می گذشت ـ در کنار آن دو نهر، خیمه ها و غرفه هایی بنا شده، بودند و در آنها خدمتکارها و پسرانی بودند، و فرش هایش از استبرق، سندس و حریر بود و طناب هایی در آنها بود. گفتم: ای حبیب من جبرئیل، این قصرها از آن کیست، و قصة آنها چیست؟ جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو پس از تو بر امّت، علی است. ایشان را در آخر الزمان به نامی که دیگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی که این نام برای آنان زینت است، زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده اند، و سواد اعظم اینانند. اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از او، برای شیعیان برادرش حسین، پس از او، برای شیعیان فرزندش علی بن الحسین، بعد از او، برای شیعیان فرزندش محمد بن علی، پس از او، مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمد، پس از او، برای شیعیان فرزندش موسی بن جعفر، پس از او برای شیعیان فرزندش علی بن موسی، بعد از او، برای شیعیان فرزندش محمد بن علی بعد از او؛ و برای شیعیان فرزندش علی بن محمد، پس از او برای شیعیانش فرزندش حسن بن علی پس از او، و برای شیعیان فرزندش محمدِ مهدی پس از اوست. ای محمد اینان امامان پس از تو، نشانه های هدایت و چراغ های روشن در تاریکی ها هستند. شیعیانشان ـ تمامی ـ فرزندان تو هستند، و دوستداران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند، که باطل را واگذارده و از آن دوری کرده اند، و آهنگ حق نموده و از آن پیروی کرده اند، آنها را در زمان زندگی شان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت کنند. در صدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد کنند. رحمت خدا بر ایشان باد زیرا او آمرزنده و مهربان است».25

در برخی روایات دیگر از ایشان آمده که دوازده یا سیزده فرقه از فرق اسلامی به ایشان محبت می ورزند و ولایتشان را قبول دارند.26

شدت این فتنه را از آنجا می توان دریافت که ایشان می فرمایند:

اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل می کشانند و به عکس.27

سختی این فتنه ها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:

زمانی بر مردم می آید که دل مؤمن در نهادش آب می شود، همان طور که سُرب در آتش آب می شود، و سبب آن نیست مگر اینکه فتنه ها و بدعت هایی را که در دین آنها ظاهر گشته مشاهده می کنند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارند.28

در جای دیگر از حضرتش نقل شده که مؤمنان آخرالزمان از کنیزان پست تر شمرده خواهند شد.29

برکات بروز فتنه ها در جامعه

هرچند فتنه ها، سختی ها و تلخی های خاصّ خود را به دنبال می آورد لیکن شیرینی هایی در پی آن نصیب مؤمن می شود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد. در روایات رسول خدا(ص) و امامان اطهار(ع) می خوانیم:

«از فتنه های آخرالزمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود می کند».30

در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است:

ای علی، شگفت آورترین مردم از نظر ایمان و بزرگ ترین آنان از نظر یقین مردمانی هستند که در آخرالزمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی کتاب ایمان آورده اند.31

امام صادق(ع) فرمود: «پس از آنکه عثمان کشته و با امیر المؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد، خطبه ای خواند و در آن فرمود: «هان که گرفتاری شما به گرفتاری همان روز که خداوند پیغمبرش را برانگیخت بازگشت نموده است. سوگند به آنکه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنکه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید. حتماً باید افرادی که کوتاه آمده اند پیشی گیرند و آنانی که پیشی گرفته اند کوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانه ای را پنهان نکرده ام و هیچ دروغی نگفته ام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود».32

یکی از برکات صبر در آخرالزمان این است که مؤمن را در ثواب تمام نیکی های پیشینیانش شریک می سازد:

وقتی در جنگ نهروان امیر المؤمنین(ع) خوارج را به قتل رسانید، مردی به خدمت حضرت رسید. حضرت به او فرمود: «قسم به خداوندی که دانه را شکافت و آدمی را آفرید، مردمی در اینجا با ما آمده اند که هنوز خداوند پدران و نیاکان آنها را خلق نکرده است!»

آن مرد عرض کرد: مردمی که هنوز خلق نشده اند چگونه می توانند با ما آمده باشند؟!

فرمود: «آری، آنها مردمی هستند که در آخرالزمان می آیند و در این هدف که ما داریم آنها نیز شریکند و تسلیم ما، پس آنها در آن راه که ما گام برمی داریم شرکای حقیقی و واقعی ما هستند».33

مسلماً هر آزمونی که سخت تر باشد در عین آنکه بسیاری نمی توانند در آن قبول شوند آن عده ای که توفیق و پیروزی می یابند تعدادی اندک و جایگاهی رفیع خواهند داشت.

راه رهایی از فتنه های آخرالزمان
تمسک به قرآن و اهل بیت(ع)

راه رهایی از این فتنه های آخرالزمانی در بیانات امیرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومی و فردی قابل دسته بندی است. راه عمومی همان تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) است. راه فردی که به برخی از صحابه توصیه می شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سکوت، قعود و... است.

روایت مربوط به تمسک به قرآن را پیش از این مرور کردیم.34 دربارة تمسک به اهل بیت(ع)، روایات متعددی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده که با توجه به جامعیت روایت ذیل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بیان دیگر موارد خودداری و به نقل همین مورد اکتفا می کنیم.35

امیر مؤمنان(ع) در ضمن خطبه ای بلند راه هایی را برای رهایی از فتنه ها و مصون ماندن از عذاب الهی که فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروی مؤمنان نهادند. در اینجا به مناسبت، به فرازهایی از این سخن گران سنگ توجه می کنیم:

من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستیم و خاندان ما با ما هستند پس هر کس ما را بخواهد باید گفتار ما را بگیرد و به کردار ما عمل کند زیرا ما خاندانی هستیم که شفاعت از آن ماست. برای دیدار ما در کنار حوض با هم رقابت کنید، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سیراب می سازیم. هر کس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبریز بهشتی در او ریخته می شود؛ یکی «تسنیم» و دیگری «معین». در دو طرف این حوض، زعفران است. کسی را بر ما نمی گزیدند ولی اوست که از بندگانش هر که را بخواهد ویژه رحمتش کند، پس خدا را ستایش می کنم بدین نعمت ها که مخصوص شما قرار داده و بر حلال زادگی شما، چون یاد ما خانواده، شفای هر درد، بیماری و وسوسة شک آور است، و البته دوستی ما خشنودی خداست، و هر کسی که راه ما را گیرد، فردا در «حظیر القدس» و «فردوس برین» با ماست، و منتظر امر ما همچون کسی است که در راه خدا به خونش غلتد، و هر که فریاد ما را بشنود ولی ما را یاری نکند خدا به رو بر سر دو سوراخ بینی او را در دوزخ سرنگون سازد.

1. استقامت و تقیّه در برابر دشمنان: ما درِ گشایش، چون مبعوث شوند و همه راه ها بر مردم بسته شود، ماییم «باب حطّه» که در اسلام است هر کس در او آید نجات یابد و هر که از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پایان داد و آنچه را بخواهد به ما می زداید و به ما پایدار سازد و به ما باران فرود آید، مبادا فریبنده شما را از خدا فریب دهد، اگر بدانید درماندن شما میان دشمنانتان و تحمّل اذیت ها چه اجری دارید چشم شما روشن شود، و اگر مرا نیابید چیزهایی بینید که آرزوی مرگ کنید از ستم و دشمنی و خودبینی و سبک شمردن حق خدا و ترس، چون چنین شود همه به رشته خدا بچسبید و از هم جدا نشوید، و بر شما باد به صبر و نماز و تقیّه.

2. ثبات و دوری از رنگ به رنگ شدن: و بدانید که خداوند دشمن میدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولایت اهل حق دور نشوید چون هر کس دیگری را جای ما برگزیند نابود است و هر که پیرو آثار ما شود به ما پیوندد، و هر که از غیر راه ما رود غرق شود همانا برای دوستان ما فوج هایی از رحمت خداست و برای دشمنان ما فوج هایی از عذاب خدا، راه ما میانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتیان به خانه های شیعیان ما چنان نگاه می کنند که ستاره درخشان را در آسمان می بینند.

3. پرهیز از دنیاگرایی: هر کس از ما پیروی کند گمراه نشود، و هر که منکر ما شود هدایت نگردد، و نجات نیابد آنکه بر زبان ما کمک دهد دشمن ما را و یاری نشود آنکه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنیای پوچ و بی ارزشی که سرانجام از شما دور شود و شما نیز از آن زوال یابید از ما روی نگردانید، زیرا هر کس دنیا را بر ما ترجیح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان این فرد] می فرماید: «ای وای بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفریط کردم».36

4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترین کوری نابینایی فضیلت ماست که با ما بی جهت و بدون گناه به دشمنی برخاسته فقط به جرم اینکه ما او را به سوی حق و دوستی خواندیم و دیگران او را به سوی فتنه دعوت کردند، آنها را بر ما ترجیح داد. ما را پرچمی است که هر که در سایة آن درآید، او را جا دهد و هر که بسوی او پیش تازد پیروز است و هر که از آن واماند نابود، و هر که بدان چنگ زند نجات یابد، شمایید آبادگران زمین که (خداوند) شما را در آن جای داد تا ببیند چه می کنید، پس مراقب خدا باشید در آنچه از شما دیده می شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ تر، در آن بروید که دیگری جای شما را نگیرد. سپس حضرت این آیة قرآن را تلاوت فرمود: «به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشتی که عرضش به قدر پهنای آسمان و زمین است و آن برای اهل ایمان به خدا و پیمبرانش مهیا گردیده».37

5. پیشه کردن تقوی: پس بدانید شما به بهشت نمی رسید مگر به تقوی، و هر که رها سازد پیروی از آنکه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگیخته شود برای او شیطانی که قرین و مونس او گردد.

6. عدم سازش با ستمکاران: شما را چه باشد که به دنیا تکیه کردید، و به ستم خشنودید، و فرو گذاشتید آنچه را که عزت و سعادت شما و نیروی علیه ستمگران در آنست، نه از خدایتان شرم دارید، و نه به حال خود فکر می کنید. شما در هر روز ظلم می شوید ولی از خواب بیدار نمی گردید، و سستی شما پایان نپذیرد، آیا نمی بینید دین شما کهنه می شود و شما سرگرم دنیایید، خدای بزرگ می فرماید: «و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید و گر نه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی، یاری شما نخواهد کرد».38و39

روایاتی که مخاطبش افراد متوسطی است که در فتنه ها احتمال لغزششان بیش از نجات به نظر می آید از این قرارند:

7. ذکر و یادآوری همیشگی: دانشمند آن کس است که ارزش خویش را بشناسد، در نادانی مرد همین بس که قدر خود را نشناسد و دشمن ترین بندگان نزد خدا همانا بنده ای است که خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حیران از راه راست باشد و هدفش را نداند چیست و بدون راهنما راه را بپیماید. اگر به سوی کسب مال دنیا دعوت شود اجابت می کند اگر به سوی آخرت دعوت شود کاهلی می کند گویا عملی را که برای دنیا انجام می دهد بر او واجب است و آنچه برای آخرت انجام می دهد از او ساقط. اینها در زمانی است که در آن زمان کسی سالم نمی ماند جز مؤمنی که دائم الذکر است و کم اذیت، که اگر حاضر باشد کسی او را نشناسد و اگر غایب باشد جستجویش نکنند.

8. عدم اشاعة گناه: اینان چراغ های هدایت و مشعل های فروزان برای شبروان هستند و برای سخن چینی و فساد در گردش نیستند، نادان و سفیه نباشند که گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه کنند. خداوند درهای رحمتش را بروی اینان می گشاید و از ایشان عذاب سختش را برطرف می کند. ای مردم همانا روزگاری می آید که مردم فقط به اسم اسلام بی نیاز باشند و از اسلام خبری نباشد آن چنان که ظرف تنها به آنچه که در آن ریخته می شود بی نیاز باشد.40

به امید آنکه خداوند همة ما را از شرّ فتنه های آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات این دوره سربلند بیرون آورد. انشاءالله

پی نوشت ها:

1. شیخ مفید، الإرشاد، ج 1، ص35.

2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبة 59.

3. علامه حلی ، الفین، ترجمه وجدانی، ص 953.

4. علامه حلی ، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین(ع)، ص 84.

5. تهذیب اللغة، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغة، ج 4، ص 472.

6. النهایة، ج3، ص410.

7. سورة عنکبوت (29)، آیة 2.

8. سورة مائده (5)، آیة 49.

9. سورة بقره(2)، آیة 193.

10. سورة حدید (57)، آیة 14.

11. سورة انفال (8)، آیة 73.

12. سورة مائده (5)، آیة 41.

13. سورة نسا (4)، آیة 101.

14. سورة توبه (9)، آیة 47.

15. السنن الوارده، ص35.

16. فتن ابن حماد، ص28.

17. همان، ص39.

18. روضه کافی، ص58.

19. السنن الوارده، ص37.

20. تفسیر عیاشی، ج1، ص3.

21. سورة اعراف (7)، آیة 181.

22. تفسیر عیاشی، ج2، ص43.

23. بحارالانوار، ج24، ص146.

24. الامالی، ص212.

25. الصراط المستقیم، ج2، ص153.

26. نهج السعاده، ج3، ص427 و ص430.

27. فتن ابن حماد، ص34.

28. امالی طوسی، ج2، ص132؛ وسائل الشیعه.

29. فتن ابن حماد، ص123.

30. کنزالعمال، ج11، ص189.

31. کمال الدین، ص288.

32. الکافی، ج1، ص396.

33. المحاسن، ص262؛ بحارالانوار، ج52، ص131.

34. ر. ک: الدرالمنثور، ج2، ص227.

35. ر. ک: کمال الدین، ج2، ص654.

36. سورة زمر (39)، آیة 56.

37. سورة حدید (57)، آیة 21.

38. سورة هود (11)، آیة 113.

39. نهج السعاده، ج3، ص421.

40. إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 35.